فعالیت با استراتژی اسکالپ به گونهای است که به استفاده از تحلیل تکنیکال و علیالخصوص اندیکاتورها بسیار وابسته است. اسکالپرها مدام بازار را رصد میکنند و به دنبال نقاط ورود و خروج سریع میگردند. نحوه کار آنها به گونهای است که آنها معاملاتِ بازِ زیادی نخواهند داشت.
در این مقاله قصد داریم چند مورد از اندیکاتورهای کاربردی جهت اسکالپینگ را معرفی کرده و به این سؤال پاسخ دهیم که بهترین اندیکاتور برای اسکالپ چیست؟
اِسکَلپ (Scalp)
اسکلپینگ (Scalping) به عنوان سبکی از معامله در بازارهای مالی تعریف میشود که در آن معاملهگران سعی میکنند سود خود را از تغییرات جزئی قیمتها به دست آورند. سبک کاری یک اِسکَلپِر به این نحو است که باید معاملات زیاد با سود/زیانهای کم انجام دهند.
(تلفظ صحیح واژه “Scalp” به صورت “اِسکَلپ” است، اما این لغت در جامعه فارکسی/بورسی ایران به صورت غلط مصطلح “اِسکالپ” جا افتاده است. لذا در این مقاله هم از این روند پیروی کرده و از اسکالپ استفاده میکنیم)
معاملهگران اسکالپ معمولاً با یک استراتژی خروج سختگیرانه و از پیش برنامهریزیشده معامله میکنند، زیرا یک ضرر هنگفت به احتمال زیاد میتواند بسیاری از سودهای کوچک آنها را که با کار سخت به دست میآیند، از بین ببرد. علیالخصوص زمانی که از اهرم استفاده کرده باشیم، یک ضرر کوچک توسط اهرم چندین برابر شده و خطر کال مارجین شدن را بالا میبرد.
اصولاً ذات اسکالپینگ نیازمند سرعت بسیار بالای معاملهگر است. در اسکالپینگ ممکن است روزانه تا دهها معامله هم انجام بگیرد. اما برای معاملهگر با استراتژی اسکالپینگ مهم نیست که همهی این معاملات با سود بسته شود، بلکه مهم این است که برایند سود و زیان معاملات او مثبت باشد.
بد نیست بر معنی لغت Scalp تمرکز کنیم، تا بتوانیم ویژگی این نوع معاملهگری را بهتر درک کنیم:
Scalp در لغت به معنای لایه بیرونی پوست سر است. به عبارتی بیرونیترین لایهی پوست، یعنی صرفاً روی آن. Scalp به معنای فعل هم به کار میرود و اشاره به کندن پوست سر (و سایر لایههای بیرونی پوستی بدن) با تیغ دارد.
Scalp در معاملهگری هم دقیقاً از همین معنی وام گرفته است: استفاده از بیرونیترین و جزئیترین لایه معاملات. شاید بهترین و ادبیترین واژهای که برای Scalp در فارسی موجود باشد، “نیشتر” است.
اسکالپرها معاملات عمیقی انجام نمیدهند، سود و زیان کمی میکنند، کاملاً سطحی، دقیقاً مانند نیشتر، فقط یک برش ریز و سطحی. بد نیست بدانیم واژهی دیگری که در کامیونیتی فارکس فارسی برای اسکالپینگ به کار میرود، “تیغزنی” است، سطحی و اندک.
اهمیت اندیکاتور در اسکالپینگ
معاملهگران اسکالپی زمانی بهترین عملکرد را دارند که روند (چه صعودی و چه نزولی) شدت دارد، یا محدوده مرزی (Range Bound) مناسبی در معاملات برقرار است. اسکالپرها در دورههای گیجی و بیهدفی بازار، چندان خوب کار نمیکنند.
یک اسکالپر برای موفقیت در معاملات خود به عوامل مختلفی نیاز دارد، که یکی از مهمترین آنها اندیکاتورها هستند. اندیکاتورها به اسکالپرها اجازه میدهند بتوانند بازار را به صورت خلاصه و سادهتر رصد کرده و تصمیمات سریعتری بگیرند.
اسکالپرها نمیتوانند مدام نوسانات معمولی بازار را رصد کنند و برحسب آنها اقدام به معامله کنند، زیرا ذات اسکالپینگ دارای فشار و سرعت بالایی است. تعداد نمادها یا جفتارزهای قابل معامله در بازار هم بالاست و امکان رصد مداوم تمام آنها وجود ندارد. بنابراین اسکالپرها مجبورند حتماً از ابزارهای کمکی استفاده کنند.
همانطور که میدانیم این ابزارهای کمکی دارای سرعت واکنش بالا، فقط در تحلیل تکنیکال یافت میشود. استفاده از همهی تحلیلهای تکنیکال برای معاملهگری مفید است، اما فقط برخی از آنها هستند که میتوانند سرعت و دقت بالا و سیگنالدهی زیادی داشته باشند:
استفاده از اندیکاتورها و استراتژیهای پرایس اکشن جزو اصلیترین ابزارهای اسکالپرها هستند.
سیگنالهای صادر شده توسط این اندیکاتورها کاملاً مشابه سیگنالهایی است که برای استراتژیهای معاملهگری بلندمدت یا سرمایهگذاری در بازار استفاده میشوند. تنها تفاوت میان آنها در تایمفریم است. در اسکالپینگ تایمفریمها بسیار کوتاهتر از سرمایهگذاری و نوسانگیری بلندمدت است.
بهترین اندیکاتورهای اسکالپ
اسکالپرها معمولاً به MOMO توجه میکنند. MOMO که مخفف Momentum است، نشاندهنده وزن بازار و جهت حرکت سهام یا جفت ارز و رمزارز است. به همین منظور باید از اندیکاتورهایی استفاده کنند که بتواند به سرعت جهت حرکت سهم را نشان داده و چرخشهای معاملات را هم به معاملهگر اطلاع دهد.
اندیکاتور مشخص و یگانهای برای اسکالپ وجود ندارد، بلکه معاملهگران از همان اندیکاتورهای مرسوم استفاده میکنند. اما معمولاً تنظیمات اندیکاتورها را طوری تغییر میدهند که بتوانند MOMO را به سرعت تشخیص داده و طبق آن پوزیشنهای شان را مرتب کنند.
در ادامه چندتا از کاربردیترین اندیکاتورهای اسکالپرها را معرفی میکنیم.
اندیکاتور میانگین متحرک یا مووینگ اوریج
مووینگ اوریج (Moving Average) یا همان میانگین متحرک، سادهترین اندیکاتور برای تحلیل تکنیکال است. اما در عین حال یکی از بهترین و کاربردیترین ابزارهای کمکی معاملهگری است.
سازوکار میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average) به این صورت است که میانگین قیمت چند کندل آخر معاملاتی را محاسبه کرده و نمودار آن را بر روی نمودار قیمت رسم میکند. تعداد این کندلهای مورد محاسبه در تنظیمات میانگین متحرک قابل تغییر است.
به منظور استفاده از این تکنیک کافی است تعداد این کندلها را تغییر داده و چندتا میانگین متحرک درست کنیم و این میانگین متحرکها را به صورت همزمان روی نمودار قرار بدهیم.
نمودار زیر مربوط به سهام شرکت تسلا در تایمفریم 5 دقیقهای است:
روی این نمودار از 3 میانگین متحرک سادهی 5، 9 و 13 کندلی استفاده کردهایم. کوتاهترین میانگین متحرک که 5 تایی است با رنگ آبی، میانگین متحرک میانه که 9 تایی است با رنگ قرمز و میانگین متحرک طولانیمدت یا تأخیری که 13 تایی است با رنگ سبز نمایش داده شده است.تنظیمات این میانگین متحرکها قابل تغییر است. حتماً دقت کنید که رنگ این میانگینها را متفاوت قرار دهید تا در نمودار دچار اشتباه نشوید.
سازوکار استفاده از میانگین متحرک برای اسکالپ بسیار ساده است:
“هرگاه میانگین متحرک کوتاهمدت به فضای بالای میانگین متحرک بلندمدت رفت، سیگنال خرید یا پوزیشن لانگ (Long) است. هرگاه میانگین متحرک کوتاهمدت به زیر بلندمدت رفت، سیگنال فروش یا پوزیشن شورت (Short) است.”
بنابراین معاملهگر اسکالپر برای نمودار تسلا، باید میانگین متحرکها و نحوه حرکت آنها را دنبال کند. برای واضحتر شدن نمودار، نماد تسلا را هم از نمودار حذف میکنیم تا حرکت میانگین متحرکها را ببینیم:
طبق استراتژیای که برای ترید توسط میانگین متحرک توضیح دادیم، باید به دنبال زمانهایی باشیم که میانگین متحرک کوتاه مدت اقدام به قطع میانگین بلندمدت و نفوذ به بالا یا پایین آن کرده باشد.
چرا از 3 تا میانگین متحرک استفاده میکنیم؟ در حالی که این استراتژی با 2 میانگین متحرک 5 کندلی و 13 کندلی هم جوابگوی نیاز ما است.
صرفاً جهت اطمینان و کاهش ریسک. در این روش وقتی میانگین 5 تایی میانگین 13 تایی را قطع کرد، بلافاصله اقدام به باز کردن پوزیشن نمیکنیم. بلکه صبر میکنیم تا میانگین 9 تایی یا میانه هم اقدام به قطع میانگین بلندمدت کند. اینگونه سیگنالهای فیک یا ناقص (Failed Break) از معاملات ما حذف میشود.
حالا شکستها و برخوردهای میانگین متحرکها را روی نمودار تسلا بررسی میکنیم:
لحظاتی که خط آبی خط سبز را رو به بالا قطع کرده است و پس از آن خط قرمز هم همین رفتار را تأیید کرده، سیگنال خرید یا باز کردن پوزیشن لانگ داده شده. لحظاتی که خط آبی خط سبز را رو به پایین قطع کرده و خط قرمز هم همین رفتار را تکرار کرده، سیگنال فروش یا باز کردن پوزیشن شورت داده شده است.
دقت کنید که در همین نمودار، فقط 3 سیگنال اشتباه وجود داشته است و منجر به ضرر معاملهگر میشود. اما بقیه سیگنالهای این سیستم کاملاً درست و کارآمد بوده و منجر به سود معاملهگر میشود.
در تصویر زیر این سیگنالهای اشتباه را با علامت ضربدر بر روی آن مشخص کردهایم:
در این صفحهای که ما از نمودار تسلا رسم کردهایم، 12 سیگنال خرید و فروش داده شده است. این تعداد برای اسکالپینگ کاملاً مرسوم است. اسکالپرها روزانه ممکن است حتا تا 100 معامله هم انجام بدهند. اما همانطور که در همین صفحه مشخص است، سودهای آنها کم است، اما به دلیل تعداد بالا، برایند سود آنها عدد مناسبی میشود.
اسکالپرها میتوانند از میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average) هم استفاده کنند. این استراتژی سبب میشود که به کندلهای آخر معاملاتی وزن بیشتری داده شود. بنابراین EMA از این جهت به رویکرد MOMO یا مومنتوم اسکالپرها نزدیکتر است.
اما در عمل و هنگامی که EMA ها را هم رسم کنیم، تفاوت شدیدی در معاملات روزانه رقم نمیخورد. زیرا معاملهگر قصد ندارد پوزیشن را زیاد باز بگذارد و یا سود و زیانهای سنگینی را متحمل شود. بنابراین در عمل تفاوت خاصی در استفاده از میانگین متحرک ساده و نمایی برای اسکالپرها وجود ندارد.
کمک مهم دیگری که میانگین متحرک به اسکالپرها میکند، تعیین رونددار بودن بازار یا خنثی بودن آن است. زمانی که بازار ساید است و روند خاصی بر بازار حکمفرما نیست، اسکالپ کردن فقط باعث هدر رفتن سرمایه و کارمزد دادن به کارگزاری میشود.
روزهایی که بازارهای مالی (رمزارز، فارکس و …) در بلاتکلیفی به سر میبرند، برای اسکالپر بهتر است که وارد معامله نشود. و تا صدور سیگنال مناسب ورود صبر کند.
یکی از ابزارهای تعیین روند برای اسکالپرها، همین میانگین متحرک است. به طور کلی زمانی که مووینگ اوریج در حالت نسبتاً افقی و با شیب صفر قرار دارد، نشانهی این است که بازار خنثی است. اسکالپرها با دیدن این حالت، میتوانند از بازار دوری کنند:
زمانی که میانگین متحرک شیب رو به بالا یا پایین گرفت، یعنی بازار مجدداً حرکت کرده و عرضه و تقاضا در حال زورآزمایی هستند. پس اسکالپرها در این مواقع وارد بازار شده و از لبههای معاملات سود میبرند و اصطلاحاً به معاملات تیغ میزنند.
اندیکاتور مکدی (MACD)
همانطور که میدانیم نام اندیکاتور MACD برگرفته از Moving Average Convergence Divergence است و کاربرد این اندیکاتور در واگرایی و همگرایی است.
این اندیکاتور یکی از محبوبترین ابزارهای تشخیص روند است، که رابطهی میان میانگین متحرکها را در بازههای زمانی مختلف تجزیه تحلیل میکند. این اندیکاتور از 2 خط و یک هیستوگرام تشکیل شده است.
تنظیمات دیفالت این اندیکاتور حاصل اختلاف میانگین متحرک 26 و 12 کندل آخر است، به علاوهی یک خط سیگنالی که میانگین متحرک 9 کندل آخر را نشان میدهد.
نحوهی استفاده اسکالپرها از این اندیکاتور هم مانند استفاده از میانگین متحرک است. اگر خط مکدی خط سیگنال را رو به بالا قطع کند، نشانهی صعودی شدن روند کوتاهمدت است. اگر خط مکدی خط سیگنال را رو به پایین قطع کند، نشانه نزولی شدن روند است.
هیستوگرام موجود در مکدی هم حاصل تفاوت میان همین دو منحنی خط سیگنال و خط مکدی است.
بنابراین اگر هیستوگرام بالای خط صفر برود، نشانهی بالا رفتن خط مکدی نسبت به خط سیگنال است. بنابراین هیستوگرام مثبت، نشانه صعودی بودن روند است. وقتی هیستوگرام زیر صفر میآید و منفی میشود، نشانه نزولی بودن روند است.
نمودار زیر تغییرات سهام شرکت گوگل در تایمفریم 5 دقیقهای را نشان میدهد:
حالا میخواهیم به عنوان یک اسکالپر از مکدی برای سیگنال گرفتن استفاده کنیم:
در این تصویر سیگنالهای خرید و فروشی که توسط مکدی صادر شده، نمایش داده شده است. زمانی که خط روند کوتاهمدت (یعنی خط آبی رنگ که مربوط به 12 کندل آخر است) خط روند بلندمدت یا تأخیری را (که رنگ نارنجی دارد و مربوط به 26 کندل قبلی است) رو به بالا قطع کرده است، سیگنال خرید صادر شده.
زمانی هم که خط روند کوتاهمدت به زیر خط روند بلندمدت آمده، نشانهی نزولی شدن روند است و سیگنال فروش یا پوزیشن شورت صادر شده است.
در این استراتژی فقط یکی از این سیگنالها اشتباه بوده، که در تصویر زیر با ضربدر نشان داده شده:
بقیه سیگنالها درست بوده و به اسکالپر سود مناسبی داده است. البته درست است که درصد سودهایی که به اسکالپر داده در ظاهر کم است، اما این نکته برای اسکالپرها قابل قبول است. زیرا استراتژی اسکالپرها این است که سود و زیانهای کوچک، اما در تعداد بسیار بالا کسب کنند.
بنابراین برایند سودهای تریدر در همین نمودار گوگل و زیان ناشی از سیگنال خطا، برای اسکالپر مثبت ارزیابی میشود.
یکی دیگر از بزرگترین کارکردهای مکدی در تحلیل تکنیکال، استفاده از واگرایی و همگرایی آن با نمودار قیمت است. اما این ویژگی در عمل کاربردی برای اسکالپرها ندارد.
ویژگی همگرایی و واگرایی میان مکدی و نمودار قیمت دارای 2 ایراد برای اسکالپرها است:
1. واگرایی و همگرایی از جنس پیشبینی مارکت و چرخش یا ادامه دادن روندهای آتی است. اما اسکالپرها به دنبال تعیین روند آتی نیستند. آنها فقط از واقعیت موجود در همین لحظه استفاده کرده و به آینده بازار یا سهم کاری ندارند.
2. تشخیص واگرایی و همگرایی میان مکدی و نمودار قیمت زمانبر است و نیاز به صبر دارد. این ویژگی تضاد فلسفی با فعالیت اسکالپرها دارد. اسکالپرها باید چابک باشند و در روز چندین معامله انجام دهند و در نهایت همهی پوزیشنها را ببندند. آنها وقت و دلیلی برای صبر کردن و دیدن روند فردای مارکت ندارند.
اندیکاتور پارابولیک سار
معمولاً اندیکاتور پارابولیک سار (Parabolic SAR) برای سنجش جهت قیمت استفاده میشود، تا زمانی را که یک روند ارزش ورود دارد، شناسایی کند. به همین دلیل یکی از بهترین گزینههای اسکالپ است. زیرا اسکالپرها هم دقیقاً به دنبال همین MOMO یا جهت روند قیمت هستند.
این اندیکاتور از یک سری نقطه بر روی خود نمودار قیمتی استفاده میکند، که در زیر یا بالای نمودار قیمت قرار میگیرند. توسط محل جایگیری همین نقاط، سیگنال خرید و فروش صادر میشود.
به طور کلی، وقتی نقاط پارابولیک سار پایین قیمت قرار میگیرند، سیگنال صعودی بودن روند در نظر گرفته میشوند. زمانی هم که نقاط پارابولیک سار بالای قیمت سهم قرار داشته باشند، سیگنال نزولی بودن روند است. به عبارت دیگر، تغییر فاز این نقاط، از بالای نمودار بودن یا پایین آن بودن،سیگنالی برای تغییر روند است.
نمودار زیر مربوط به جفت ارز پوند-دلار است:
همانگونه که نشان داده شده این اندیکاتور در بازارهای متلاطم، سیگنالهای ورود و خروج زیادی میدهد. سیگنالهای خطای این اندیکاتور را در تصویر زیر مشخص کردهایم:
در این معاملات تعداد 5 سیگنال از مجموع سیگنالهای پارابولیک سار خطا بوده است. اما تعداد سیگنالهای درست آن هم بسیار زیاد بوده است. طوری که اگر اسکالپر از این استراتژی استفاده میکرد، برایند سود بسیار مناسبی کسب میکرد.
به طور کلی پارابولیک سر یکی از محبوبترین اندیکاتورها است. زیرا نیاز به تفسیر خاصی ندارد و تقریباً به صورت قاطع پیشنهاد خرید و فروش میدهد. به همین دلیل یکی از گزینههای مناسب و رایج در میان اسکالپرها است.
اندیکاتور RSI
اندیکاتور RSI (Relative Strength Index) یا شاخص قدرت نسبی به مقایسه کندلهای سبز صعودی در برابر کندلهای قرمز نزولی در نمودار میپردازد. میتوان گفت RSI بیانگر قدرت خریداران نسبت به قدرت فروشندگان است. نحوه نامگذاری این اندیکاتور هم اشاره به همین تعریف دارد.
RSI مانند یک دماسنج است که میزان قدرت و هیجان خریداران (سمت تقاضا) را در بازار نشان میدهد. در اصل RSI میزان درصدی از فعالان بازار را نشان میدهد که نسبت به آن جفت ارز (یا سهام و کلیت بورس و ..) خوشبین و حاضر به خرید آن سهم هستند. مثلاً وقتی میگوییم RSI یک جفت ارز 30 است، یعنی حدوداً 30% فعالان بازار به صعود آن جفت ارز خوشبین هستند و مابقی مخالف ایشان اند.
این ساختار شماتیک نشاندهنده مفهوم RSI است. هرچه RSI بالاتر برود یعنی قدرت و تمایل خریداران در حال افزایش است. هرچه هم RSI شیب منفی داشته باشد و نزول کند، نشانهی قدرت فروشندگان و تمایل به باز کردن پوزیشن شورت است.
نحوه استفاده اسکالپرها از RSI، ریشه در همین رفتار عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان دارند. اسکالپرها از این عطش فعالان بازار استفاده کرده و به معاملات آنان برشی میزنند و سودهای کم، ولی در تعداد زیادی را برمیدارند:
زمانی که RSI شیب منفی دارد، اقدام به باز کردن پوزیشن شورت یا فروش مینمایند.
زمانی که RSI شیب مثبت دارد، اقدام به اتخاذ پوزیشن لانگ یا خرید میکنند.
زمانی هم که RSI تغییر فاز بدهد، معامله قبلی را میبندند.
اما صرفاً همین نکات نمیتواند سیگنال خرید و فروش RSI باشد. ورود و خروج به نواحی اشباع خرید و فروش هم ملاک بعدی در سیگنال RSI است:
زمانی که RSI از ناحیه اشباع فروش رو به بالا خارج میشود، نشانهای از احتمال صعودی شدن قیمت است. زمانی هم که RIS ناحیه اشباع خرید را رو به پایین ترک میکند، احتمال کاهش قیمت زیاد است.
نمودار زیر مربوط به جفت ارز یورو-دلار در تایمفریم 5 دقیقه است:
اکنون به بررسی تقاطع RSI با نواحی اشباع فروش و اشباع خرید میپردازیم و سیگنالهای خرید و فروش میگیریم:
اما همانطور که مشخص است برخی از این سیگنالها خطا هستند. در تصویر زیر سیگنالهای خطا را مشخص کردهایم:
تقریباً نصف سیگنالهای RSI برای اسکالپینگ خطا است. به همین علت RSI جزو آخرین گزینههای اسکالپرها است. در مقاله اندیکاتور RSI به صورت کامل به نحوه استفاده از RSI پرداختیم. اما به طور خلاصه میتوان گفت:
برای سیگنال گرفتن از RSI، باید به همگرایی و واگرایی RSI و نمودار قیمت بسیار توجه کرد. صرفاً ورود و خروج نمودار از نواحی اشباع ملاک نیست. از طرف دیگر باید به نمودار RSI به شکل یک نمودار مستقل نگاه کرد و برحسب تحلیل تکنیکال آن به معاملهگری پرداخت:
مثلاً اسکالپر در همین نمودار میتوانست از واگرایی RSI و نمودار قیمت استفاده کند و در لحظه قطع شدن خط روند نزولی نمودار، پوزیشن لانگ یا خرید باز کند. سپس در واگرایی بعدی اقدام به فروش نماید.
اما همانطور که پیش از این متذکر شدیم، این مدل تحلیلها زیاد مطلوب اسکالپرها نیست، زیرا نیاز به صبر زیاد و تحلیلهای متوالی است. همچنین در عمل سیگنالهای محکم کمی میدهد. به همین دلیل استفاده از RSI یکی از آخرین گزینههای اسکالپ است.
سخن آخر
اسکالپینگ یکی از روشهای معاملهگری در بازار سرمایه است که افراد زیادی در دنیا به آن اشتغال دارند. این روش مزایا و معایب منحصر به فردی دارد که باعث میشود طرفداران و مخالفان تندرویی داشته باشد.
فرسودگی و فشارهای روحی روانی این سبک معامله بسیار بالا است. زمان زیادی از اسکالپر میگیرد. سود و زیانهای متوالی ممکن است اسکالپر را در نهایت سربهسر کند. هیچ سرمایهگذاریای ندارد و اسکالپر باید مدام فعالیت کند و … .
در عین حال درآمد روان و مستمری دارد. سختی تکنیکی زیاد و پیچیدهای ندارد. اسکالپر از ریسکهای سیستماتیک بازار ضرر کمتری میبیند و … .
به همین دلیل اگر قصد انتخاب این نوع معاملهگری را دارید، حتماً قبل از شروع تحقیق کنید و با افرادی که سابقهی این کار را دارند مشورت کنید. اما در صورتی که تصمیم به شروع آن گرفتید، با استفاده از تحلیل تکنیکال و علیالخصوص اندیکاتورها، میتوانید در آن موفق شوید. ما در فردانامه در دو سطح مقدماتی و پیشرفته دوره ی آموزشی تحلیل تکنیکال برای دانش پذیران عزیز داریم .
شما میتوانید برای درک بهتر این مقاله، در کلاس تحلیل تکنیکال مقدماتی یا پیشرفته شرکت کنید.