در این مقاله قصد داریم به سوال بازار دوطرفه چیست؟ پاسخ دهیم علاوه بر تعاریف کلی و مثال ، به مزایای بازار دوطرفه بپردازیم از طرف دیگر نگاهی به بازار یک طرفه نیز خواهیم داشت با ما همراه باشید.
بازار یکطرفه
بازار یکطرفه قدیمیترین نوع بازار و دادوستد در تاریخ رفتارهای مالی است. سادهترین مصداق آن هم بازارهای سنتی است. نحوهی سازوکار در این این بازارها به این طریق است که شخصی یک کالایی را میخرد (یا میسازد) و سپس آن را با قیمتی بالاتر از قیمتی که خرید آن برایش تمام شده است، به فروش میرساند و به این طریق او سود میکند. یعنی سود کردن شخص وابسته به افزایش قیمت آن کالا/خدمات است.
حتی امروزه که حجم عظیمی از ارقام دادوستد مالی مربوط به ارائهی خدمات است، همچنان فلسفه و شاکلهی بازار خدماتی هم همین بازار یکطرفه است.
به عنوان مثال یک شرکت ارائهدهندهی خدمات کشتیرانی، چه در حوزهی تفریحی و چه در حوزهی جابهجایی انسان و یا بار، وقتی میخواهد نرخ تعرفهی اعلامی خود را محاسبه کند، تکیهاش بر همین نوع رفتار بازاری است.
به این شکل که این شرکت مبنای سود کردن خود را در افزایش میزان قیمت هزینههای خود قرار میدهد. به عنوان مثال شرکت محاسبه میکند که سوخت مصرفی یک کشتی برای حمل یک بار از مبدأ تا مقصد چهقدر است. هزینهی این سوخت را حساب میکند و سپس بر وزن کل باری که میتواند حمل کند آن را تقسیم میکند.
از این راه مشخص میشود هر کیلوگرم بار چه هزینهای را در حوزهی سوخت بر کشتی وارد میکند. سپس جمع هزینهی پرداختیاش به پرسنل را محاسبه میکند و آن را تقسیم بر کل بار میکند.
همین روش را آنقدر جلو میبرد تا تمام هزینههای مستقیم و غیرمستقیم و آشکار و نهان را بر مبنای باری که حمل میکند محاسبه کند. اکنون هزینهای که بر شرکت تحمیل شده است را دقیقاً معین کردهاند.
حال میزان تورم، میزان ریسک به ریوارد، میزان بهرهی بانکی وامهایش، میزان سود بدون ریسک و تمام اِلِمانهای تأثیرگذار در جذابیتهای مالی را مشخص میکند و آن را همراه با سود مورد انتظارش بر هزینههای کشتی اضافه و محاسبه میکند. یعنی سود کردن کشتی، در افزایش میزان سود بر هزینههایش است.
این مثال نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق رفتارهای منفعتطلبانهی انسان بر مفهوم بازار یکطرفه بنیان نهاده شده است. حتا امروزه که مدام تکنولوژی و تمدن در حال پیشرفت است، باز هم از همین رفتار استفاده میکنیم، صرفاً المانهای تأثیرگذار بر روابط اقتصادیمان بیشتر و پیچیدهتر گردیده است.
روانشناسی بازاری
الگوی جنجال برانگیزی در روانشناسی مطرح است که میگوید: تمام رفتارهای (عاطفی، اقتصادی، سیاسی و …) انسان، ریشه در کسب منفعت دارد. این الگو دقیقاً بیانگر کسب سود از طریق بازار یکطرفه است، منتها خیلی جلوتر حرکت میکند و تمام رفتارهای انسان، نه فقط در اقتصاد، را ناشی از این میل کسب سود میداند. اولین و مهمترین نقدی که به این مدل الگو میشود، چنگ انداختن به اخلاقیات است.
مخالفان این الگوی به ظاهر خشن و گزنده، از استراتژی اخلاقگراها استفاده میکنند؛ به این شکل که این سؤال مهم و حساسیتبرانگیز را مطرح میکنند: پس جای اخلاقیات در کجای این الگو است؟ آیا این الگو ادعا میکند که اخلاق وجود ندارد؟
در قرون اخیر به این سؤال هم توسط روانشناسان و اقتصاددانان پاسخ داده شده است:تمامی معیارها و انگیزههای اخلاقی هم ناشی از کسب منفعت است و اتفاقاً در همین بزنگاه است که جنبهی اخلاقی بودن افعال رخ مینماید.
به عنوان مثال فداکاری کردن؛ فداکاری کردن نمیشود بدون انگیزه باشد و اتفاقاً اگر فداکاری کردن بدون انگیزه و دلیل باشد، از ارزش ساقط میشود. من اگر فداکاری میکنم و به عنوان مثال از بخشی از حق و حقوق خودم میگذرم و به شخص دیگری آن را میبخشم، اگر آگاه به این امر نباشم و متوجه نباشم که در حال از دست دادن منفعت اولیهی خود هستم، فعل من ارزشی ندارد.
به عبارتی اگر احساس من نسبت به کسب منفعت و یا چشمپوشی از آن علیالسویه باشد، هیچ برتریای در هرکدام نیست و ثواب و اخلاق بیمعنا میشود.
من باید کاملاً آگاهانه و با آزادی کامل چیزی را ببخشم و از خیر منفعت اولیهی خودم بگذرم، آنگاه است که به من حس خوبی دست میدهد، در اصل من وقتی از خود گذشتگی میکنم، احساس ارزشمندی در من شکل میگیرد و من احساس لذت میکنم و این میشود منفعت ثانویه و نهایی من (فلسفهی اکثر فعالیت ادیان هم دقیقاً در همین نکته نهفته است).
یعنی پاسخ موجز به این ایراد و شبهه این است: فرد اخلاقمدار، از رفتار اخلاقیاش احساس لذت و منفعت میکند.این مدل کسب سود از اول شکلگیری تمدن بوده است و قطعاً تا آخرین لحظهی بقای تمدن هم همچنان میان انسانها جاری خواهد بود.
بازار یکطرفهی بورس
اولین و ابتداییترین شکل شروع به کار بازارهای بورس در دنیا، طبیعتاً به شکل بازار یکطرفه بوده است. یعنی بستری شکل گرفت که در آن سهام شرکتهای بورسی را میشد خرید و فروخت و تنها حالت ممکن برای سود کردن این بود که قیمت سهام بالا برود.
ایدهی اولیهی شکلگیری بازار بورس که شروع شد، ابتدا باید قیمت سهام را حضوری از یکدیگر میپرسیدند و شخصاً مشغول چانهزنی برای قیمت میشدند و در نهایت برگهای کاغذی را که مُبَین تعداد سهام از شرکتی بود بین هم رد و بدل میکردند و دارندهی آن برگه، سهامدار به حساب میآمد.
اکنون قرنها از این شیوه گذشته و برای خرید و فروش کافی است در موبایلمان فقط یک نقطه را لمس کنیم و تمام. اما شیوه و فلسفهی سود کردن همچنان همان است و ما از گران شدن آن برگه، اکنون چند پیکسل و چند کیلوبیت جای آن برگه را گرفتهاند، سود میکنیم.
معایب بازار یکطرفه
-طولانی شدن دورهی رکود: انسان ذاتاً از زیان دوری میکند و علاقهای به آن ندارد. همهی ما دوست داریم در تمام معاملات و معادلات و مراحل زندگی سود کنیم (و طبعاً تنها کسی که همواره سود میکند کسی ست که هرگز به دنیا نیاید). این موضوع در بازار بورس هم حاکم است. سهامدار وقتی سهام یک شرکتی را خریداری میکند، با هر استدلال و استراتژی و نگرشی، علت این کار او کسب سود است و او گمان میکرده که قیمت آن برگه سهام بالاتر خواهد رفت که آن را خریداری کرده است.
حال یک بازار بورس یکطرفه مانند ایران را در نظر بگیرید. منِ سهامدار وقتی سهمی را خریده و نگهداری کردهام، در انتظار گران شدن قیمت میمانم. حال برفرض بازار نزولی میشود و قیمت سهام رو به کاهش میرود، مثل اتفاقی که از مرداد 99 شروع شد.
اگر منِ سهامدار راههای دیگری برای کسب سود در این بازار بورس میدیدم، طبیعتاً راحتتر میتوانستم به مفهوم حد ضرر پایبند باشم و این ضرر را به جان بخرم و به جایش تلاش کنم در عرصههای دیگر بورس فعالیت کنم و با سودش، زیان ریزش سهمگین 99 و 1400 را جبران کنم.
اما وقتی راه دیگری برای کسب سود نمیبینم، منتظر میمانم و با موج نزولی بازار من هم مدام منفیتر میشوم و تا موج اصلی نزولی فروکش نکند، احتمالاً من هم وارد سود نخواهم شد. به عبارت دقیقتر؛ در بازار یکطرفه تا زمانی که رکود تمام نشود، اکثر سهامداران از رکود و افت خارج نمیشوند. حال آنکه اگر بازار محدود و یکطرفه نبود، خروج سهامداران از رکود و افت، میتوانست بازار را از رکود خارج کند.
–موقتی بودن جذابیت بورس: وقتی در بازار فقط یک مدل راه برای کسب سود داریم و آن هم رونق و گرانی است، تنها زمانی از خارج بازار پول به آن تزریق میشود که در دورهی رونق و گرانی باشیم. مانند رونق بازار بورس ایران در اواخر سال 98 و اوایل 99، که هر روز در کوچه و خیابان از همه میشنیدیم که سرمایهای را وارد بورس کردهاند، زیرا آن موقع بورس در اوج شکوفایی و زبانزدی بود و از حکومت گرفته تا مغازهدارها، همه تبلیغ بورس را میکردند.
نتیجه پس از ریزش مرداد 99 چه بود؟ کمکم همان پولی که از خارج وارد بورس شده بود، چون دورهی رونق تمام شد، شروع به خروج از بورس نمود و قطعاً آنهایی که سرمایهشان را خارج کردند، تا دورهی رونق بعدی بورس، وارد بورس نخواهند شد.
-ریسک نقدشوندگی: یکطرفه بودن بازار و عواملی دیگر (درصد نوسان، حجم مبنا و …) همگی دست به دست هم میدهند تا در دوران رکود سرمایهگذار برای نقد کردن سهامش به مشکل بخورد. قطعاً باز هم قدرت نقدشوندگی این دارایی از برخی داراییهای دیگر، مانند ملک، بیشتر است، اما نباید سیاستگذاران این نکته را فراموش کنند که یکی از اصلیترین و جذابترین ارکان بورس، همین موضوع سرعت بسیار بالای نقدشوندگی است و هرچه این وزنه سبکتر بشود، اعتبار و جذابیت بورس کمتر میگردد.
این ریسک باعث میشود افراد ثروتمند، پولهای درشت خود را وارد بورس نکنند و فقط به عنوان یک سرگرمی و تجربه و حداکثر به عنوان یک دارایی بسیار اندک روی بازار سهام حساب کنند.
-شکلگیری حباب در دوران رونق: معضل یکطرفه بودنِ صرف و محدود شدن جذابیت فقط به گرانی، موجب میشود تمایل افراد فقط به قیمتهای بالا و بالاتر باشد، که این خود موجب تمایل و اثرگذاری در راستای تشدید حباب خواهد شد. حتا سفتهبازی هم وقتی در این بازار رخ میدهد، فقط در راستای گرانتر شدن سهم و متورم شدن حباب است.
-افزایش سفته بازی: وقتی تنها راهکار سود کردن در افزایش قیمت باشد، عدهای متوسل به همین شده و اصطلاحاً سعی در باد کردن سهام و بالا بردن قیمت آن دارند، که این موضوع هم به ضرر بازار سهام است، هم به ضرر سهامدار خُرد و هم به ضرر شرکتی که سهامش دچار این ویروس میشود.
-کاهش تحلیلپذیری بازار: حجم بسیار زیادی از آموزههای تحلیل تکنیکال، مربوط به حوزهی شورت کردن (فروش) است. زمانی که بازار فقط یکطرفه طراحی شده، مقدار بسیار زیادی از آموزشها و تکنیکها و دروس تحلیلی بلااستفاده و راکد میماند. هرچهقدر هم نقش تحلیل در بازار کمرنگتر شود، اعتبار و پیشبینیپذیری و صحت بازار کمتر خواهد شد.
-کاهش جذابیت سرمایهگذاری خارجیها: یکطرفه بودن بازار بیانگر ناقص بودن بازار و عدم رشد و بلوغ بازار است. سرمایهگذار خارجی قطعاً ترجیح میدهد سرمایهاش را در بازاری که معتبرتر، پویاتر، عمیقتر و تحلیلپذیرتر است وارد کند.
بازار دوطرفه
اصلیترین ویژگی بازار دوطرفه که آن را متمایز و تعریف میکند این است که؛ در این مدل از بازار هم میتوان از افزایش قیمتها سود کرد و هم از کاهش قیمتها. بخش مربوط به سود کردن از افزایش قیمت که مشخص است و در بخش قبل مفصل به آن پرداختیم، بخش جذاب دیگری که این بازار دارد، سود کردن از طریق کاهش قیمت است.
در این بازار لازم نیست فقط سهامی را بخرید که به نظرتان احتمالاً قیمتش افزایش پیدا میکند، بلکه اگر سهامی را شناسایی و تحلیل کردید و متوجه شدید که قیمتش احتمالاً کاهش پیدا خواهد کرد، به دلیل و با هر استراتژیای، میتوانید وارد معامله شده و از این کاهش قیمت سهام هم سود کسب کنید.
بازار دوطرفه چیست؟
فروش استقراضی (Short Selling)
یکی از اصلیترین و مهمترین ابزار در بازار دوطرفه، فروش استقراضی است (در بورس ایران آن را فروش تعهدی نیز میگویند). نحوهی این نوع فروش دقیقاً در اسم آن نهفته است، چیزی را به صورت قرضی میفروشیم. در این شیوه معاملهگر، تعدادی سهام را از دارندهی سهام قرض میکند و آن را در بازار میفروشد و بعدها در تاریخ مقرر که باید سهام را به صاحب اصلیاش پس بدهد، همان تعداد سهم را در بازار میخرد و به سهامدارش میدهد.
همانطور که گفته شد در بازار دوطرفه میتوان از کاهش قیمت سهم هم سود کرد و گفتیم که این عمل توسط فروش استقراضی انجام میگیرد. وقتی معاملهگر اقدام به فروش استقراضی میکند که به نظرش قیمت آن سهام در آینده افت خواهد کرد.
به عنوان مثال تریدری احساس میکند قیمت سهام شرکت الف خیلی گران شده است و به زودی حباب آن خالی خواهد شد و قیمتش افت میکند. در این زمان او درخواست فروش استقراضی میدهد و تعداد مثلاً 1000 سهام آن را از یک سهامداری دریافت میکند و در بازار به قیمت روز، مثلاً 1000 تومان به فروش میرساند. از پیش مشخص شده که سررسید بازپرداخت سهام به صاحب اصلیاش چه زمانی است. در اینجا 2 حالت پیش میآید:
سود:
حالت اول اینکه بازار طبق انتظار تریدر حرکت میکند و به زودی قیمت سهام الف افت میکند و به مثلاً 600 تومان میرسد. تریدر در تاریخ مشخص سررسید، همان 1000 سهم را از بازار خرید میکند به قیمت هر سهم 600 تومان. در اینجا او به ازای هر سهم 400 تومان سود خواهد کرد (زیرا قبلاً آن را در بازار به قیمت 1000 فروخته بود و الان آن را 600 خریده است) و این مابهالتفاوت 400 تومنی، که در کلی میشود 400000=400*1000 تومان را سود میکند.
زیان:
حالت دوم اینکه تحلیل تریدر اشتباه از آب در میآید و قیمت سهام صعود میکند و در زمان سررسید مثلاً تا 1600 تومان بالا میرود. در این حالت تریدر در بازار هر سهم را 1600 میخرد و طبیعتاً به ازای هر سهم 600 تومان ضرر کرده است و ضرر کلی او میشود 600000.
علت نامگذاری Short هم برای این نوع معاملات، از اینجا نشأت میگیرد که معاملهگر چیزی را میفروشد که آن را ندارد. این چند سطر از سایت dictionary.com خلاصهای از وجه تسمیهی این نامگذاری است.
ابزارهای دیگری هم برای استفاده در بازار دوطرفه (سود کردن هم در بالا رفتن قیمت و هم در پایین آمدن قیمت) وجود دارد، مانند اختیار معامله، که کارایی و جذابیت کمتری نسبت به فروش استقراضی دارند.
مزایای بازار دوطرفه
در بخش های بالاتر تا خدودی به سوال بازار دوطرفه چیست؟ پاسخ دادیم در این بخش به مزایای بازار دو طرفه اشاره خواهیم کرد.
-امکان سود کردن در ریزشها: مهمترین محدودیت و ایراد بورس یکطرفه، محدود بودن امکان سود کردن در افزایش قیمت بود. اما در بازار دوطرفه این محدودیت رفع میشود و معاملهگران میتوانند در ریزشهای قیمتی هم سود کنند.
-حذف شدن مفهوم دورهی رکود: در این مدل بازار تعریف رکود کلاً از بین میرود؛ زیرا در بازار یکطرفه بود که باید منتظر میماندیم اصلاح تمام شود و دست به دامن دولت و اخبار جهانی بمانیم تا بازار را رو به بالا هُل بدهد و ما سود کنیم. در این بازار چون که در دورهی نزول هم میتوان سود کرد، دیگر لازم نیست حتماً منتظر بالا رفتن بمانیم تا وارد سود شویم، فلذا دیگر رکود مفهومی ندارد.
-کاهش دستکاری دولتها در بورس: در بازار یکطرفه سرمایهگذاران فقط در راستای صعود قیمتها سود میکنند. همین امر خواه ناخواه موجب میشود دولتها خودشان را متصدی یا لااقل عاملی بسیار اثرگذار در بورس بدانند و خواسته و ناخواسته در بورس دخالت کنند. همواره شاهد این هستیم که دولتها با وعدههای صعود بورس سعی در عوامفریبی و رأی خریدن برای خود هستند.
اما در بازار دوطرفه دیگر لازم نیست دولت الزاماً تلاش کند بورس مثبت باشد تا همه سود کنند، زیرا قشر وسیعی از معاملهگران اتفاقاً سودشان در نزول بازار است. همین امر فشار را از روی دولت بر میدارد که کمتر سعی در دستکاری شاخصها داشته باشد.
-افزایش تحلیلپذیری بازار: تحلیلهای بازار یکطرفه فقط در راستای پیدا کردن نقاط بالاتر و اتمام اصلاح و شروع مجدد به خرید بود. گویی در آن بازار ما فقط نیمی از تحلیل تکنیکال را داشته باشیم، نیمهی مربوط به روند صعودی. حال آنکه در بازار دوطرفه ما میتوانیم تمام آموزههای تکنیکالمان را در لحظه لحظهی بازار به کار ببندیم و دنبال موقعیت برای پوزیشن گرفتن باشیم. این نیاز در بازار دوطرفه هم آموزش را قدرت میبخشد و هم تحلیل را.
-افزایش نقدشوندگی: زمانی که دوران رکود کوتاهتر گردد و در عین حال در سمت مخالف با سرمایهگذاران بلندمدتی (لانگ)، پوزیشنهای زیادی باز گردد (شورت)، این امر موجب سریعتر شدن حرکات و معاملات بازار و طبیعتاً افزایش نقدشوندگی میگردد.
-کمتر شدن حجم و زمان حباب: در بازار دوطرفه لازم نیست فقط قیمت بالا برود تا سرمایهگذاران کسب سود کنند. همین امر موجب میشود که الزام و تمایل معاملهگران به صعود مطلق بازار هم از بین برود، زیرا عدهی زیادی از معاملهگران حتا منتظر نزول قیمت میمانند تا پوزیشنهای شورت باز کنند. با توجه به اینکه حرکت بازار تأثیر بسیار زیادی از برایند احساسات و انتظارات و افعال معاملهگران میگیرد، پس برایند اشتیاق و انتظار عمومی برای مدام گران و گرانتر شدن قیمتها هم کاهش پیدا میکند.
همین امر موجب میشود حجم حباب کمتر از بازار یکطرفه بشود و در عین حال حباب هم زودتر خالی بشود؛ زیرا در حین خالی شدن حباب، عدهای پوزیشن در راستای نزول (شورت) باز کردهاند و همین امر شتاب بیشتری به تخلیهی حباب میبخشد.
-کاهش ریسک سبد: معاملهگران در بازارهای دوطرفه میتوانند ریسک سرمایهگذاریشان را هم کاهش دهند. در این روش که به آن هِج (Hedge) کردن میگویند، معاملهگر با اهرم خاصی، معاملاتی در خلاف جهت پوزیشنهای اصلیاش باز میکند و به این طریق اگر بازار مخالف با جهت روند پوزیشنهای اصلیاش حرکت کند، مقداری از ضرر خود را توسط این پوزیشنهای معکوس جبران میکند.
-پویایی و کارایی بیشتر بازار: وقتی امکان سود کردن هم در زمان صعود بازار و هم در زمان سقوط بازار مهیا باشد، زمانی که عدهای معاملاتشان در ضرر است، عدهای دیگر پوزیشنهایی برخلاف آنها دارند و مشغول ترید و سود کردن هستند. این امر موجب میشود در تمام لحظات سال، بازار رونق داشته باشد و جوابگوی نیاز همه نوع معاملهگر باشد.
در واقع شاهد این نخواهیم بود که فقط در دورهی صعود بورس معاملهگران مشغول تحلیل و خرید و فروش باشند و به عبارتی رونق بازار فصلی باشد. در بازار دوطرفه، همواره شاهد پویایی معاملهگران خواهیم بود، حتا در زمان سقوط شاخص قیمتها.
-تقویت کردن مفهوم سهامداری بلندمدت: اگر از طرف قرضدهندگان سهام به Short Seller ها نگاه کنیم، در عین حال که آنها میتوانند سهام خود را در بلندمدت نگهداری کنند و دست به فروش آن نزنند، این امکان هم برایشان فراهم است که با قرض دادن سهامشان، مقداری سود کسب کنند و این سود جدای از سودی است که ناشی از افزایش ارزش سهامشان در بلندمدت است. این موضوع روحیهی سهامدار ماندن و داشتن نگاه بلندمدتی به بورس را تقویت میکند.
سخن آخر
بازار بورس دوطرفه سالهاست در بیشتر کشورهای پیشرفته راه افتاده و عمل میکند و همین عمل جذابیت سرمایهگذاری را در آنها بیشتر هم کرده است. اما باید به این نکته توجه داشت که مخالف روند معامله کردن، تجربه و مهارت زیادی میطلبد. تجربه و مهارت هم جز از راه آموزش و تمرین به دست نمیآید.
باید توجه داشت تا زمانی که نتوانستهایم در طرف اول بازار متبحر و باتجربه بشویم، حرکت در طرف دوم بازار، که همان خلاف روند است، اشتباهی بسیار مهلک است، علیالخصوص زمانی که با ابزار اهرم آن را ترکیب کنیم. بد نیست این جملهی معروف بورسی را مد نظر داشته باشیم که “روند، دوست ما است”، پس معامله کردن در خلاف جهت آن، پوزیشن شورت، به معنای دشمنی با روند است!
مطمئن باشیم که “روند” دشمن نابودگر و بسیار سرسختی است و نباید با عجله و با دست خالی و آموزش اندک به سراغ مبارزه با او رفت. بازار دوطرفه چاقوی جذاب و زیبا و تیزی است که اتفاقاً میتواند دستهی خود را بِبُرد!
نظر خود را با ما در میان بگذارید