کاهش ریسک پورتفوی و افزایش بازدهی بدون شک یکی از بزرگترین تواناییهای یک سرمایهگذار یا مدیر مالی است. سنجش ریسک یکی از موضوعات مهمی است که مقالات و کتابهای بسیار زیادی در رابطه با ماهیت و راههای محاسبهی آن نوشته شده است
ریسک و بازده پورتفو 2 عامل جدانشدنی از یکدیگر هستند. هرچه ریسک پورتفومان را بالاتر ببریم، انتظار کسب بازدهی بالاتری هم داریم، اما باید توان تحمل فشارها و استرسهای عصبی بیشتری را هم داشته باشیم! در این مقاله سعی کردیم کمی به موضوع ریسک پورتفوی سهام بپردازیم و عوامل آن را به تفکیک معرفی کنیم.
تاریخچهی ریسک
از ژانويه 2007 تا سپتامبر 2009، در آمريكا و اتحاديه اروپا، بانکها و مؤسسههاي مالي بيش از 1 تريليون دلار از دست دادند. در اين بين حدود 23 درصد از ثروت صاحبان املاك آمریکایی كاهش يافت. در سالهاي اخير نيز بحران مالي در مؤسسههاي مالي و اعتباري ايران و همچنین آیندهی مبهم و ریسکهای فراوان بیمهی تأمین اجتماعی و بازنشستگان بـه شكل معناداري رنگ واقعيت به خود گرفته و به يكي از مباحث مهم در سطح اقتصاد كلان کشور تبديل شده است. بنابراين اهميت مبحث مديريت ريسك بيش از پيش نمايان ميشود.
از ديدگاه مالي شركتي، مديريت ريسك ميتواند به نحو مؤثري در بالا بردن ارزش و همچنین حفظ روند رو به رشد شركتها ايفاي نقش كند.
در تصمیمگیری مالی، تقابل ریسک و بازده نقش مهمی را ایفا میکند. نظریههای این حوزه غالباً بر پایه این دو مفهوم استوار است، اما در مورد تعریف ریسک به جهت مفهوم و کیفیت آن، دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است:
دیدگاه اول: ریسک به عنوان هرگونه نوسان احتمالی بازده اقتصادی در آینده است.
دیدگاه دوم: ریسک به عنوان هرگونه نوسان احتمالی منفی بازده اقتصادی در آینده است.
اولین نظریهای که بر پایه این دو مفهوم ارائه شد، نظریه “مدرن پورتفوی” (Modern Portfolio Theory: MPT) است، بنیانگذار آن هری مارکویتز در سال 1950 بود. قبل از مارکویتز هم سرمایهگذاران با مفاهیم ریسک و بازدهی پرتفو آشنا بودند، اما آن را اندازهگیری نمیکردند. سرمایهگذاران از قبل هم بلد بودند که باید در سرمایهگذاری تنوع ایجاد کرد و نباید”همهی تخم مرغ هایشان را در یک سبد بگذارند”، اما مارکویتز اولین کسی بود که ارتباط بازدهی پرتفو و ریسک را محاسبه و آن را با روش علمی بیان و اثبات کرد.
در این نظریه، ریسک بر اساس دیدگاه اول و با عنوان “انحراف از میانگین بازدهی” تعریف میشود. به عبارت دیگر، احتمالات بالا و پایین میانگین بازدهی، به لحاظ ماهیت یکسان در نظر گرفته میشود، یعنی هم بازده بالاتر از “بازده مورد انتظار (r)” ریسک است و هم بازده پایینتر از آن. مارکویتز مفهوم تنوعبخشی را مطرح کرد که با به کار گیری آن بخشی از ریسک سهمها را کاهش میدهد و در پی آن ریسک کلی پورتفوی تقلیل مییابد.
با توجه به انتقاداتی که به این نظریه وارد شد، نظریه “فرامدرن پورتفوی” (Post Modern Portfolio Theory: PMPT) مطرح شد. در این نظریه تعریف ریسک بر مبنای دیدگاه دوم است؛ یعنی نوسانات بالاتر از میانگین (یا نرخ بازدهی مورد انتظار) را مطلوب میشمارد و نوسانات پایینتر از بازدهی مورد انتظار را نامطلوب. به عبارت دیگر، تنها نوسانات پایینتر از بازده مورد انتظار ریسک به حساب میآیند و نوسانات بالاتر از r به عنوان سود و فرصت سرمایهگذاری شناسیایی میشوند.
در نگاه کلاسیک، ریسک هم مقولهای مانند “شانس” است، هم روی خوب دارد و هم روی بد. به نظر این تعریف منطیتر و بنیادیتری برای ریسک باشد. ریسک منجر به سود و ریسک منجر به ضرر، هردو از یک جنس اند، صرفاً با نتایج متفاوت. همانطور که هم شانس خوب وجود دارد و هم شانس بد.
دلیل اینکه اقتصاددانها ترجیح دادند ریسک را در معنای مثبتش در نظر بگیرند، این بود که بتوانند مفاهیم اقتصادی را معنیدار کنند و بتوانند آن را با مفهوم بازده هماهنگ کنند. به هر حال نمیتوان گفت الزاماً کدام مورد صحیح است، همانطور که بعضی “شانسِ بد” را مردود میدانند و ترجیح میدهند از عبارت “بدشانسی” استفاده کنند.
انواع ریسک
به صورت کلی 2 نوع ریسک هر سرمایهگذار در هر زمینهای را احاطه کرده است:
1. ریسک سیستماتیک
2. ریسک غیرسیستماتیک
ریسک سیستماتیک
ریسک سیستماتیک بر کل بازار و همهی سهمها و سهامداران اثر میگذارد و صرفاً به سهم یک شرکت یا صنعت خاص محدود نیست. این ریسک را ریسک “غیرقابلحذف”، ریسک “غیرقابل اجتناب” و “ریسک بازار” هم مینامند. این نوع ریسک به صورت کلی غیرقابل پیشبینی است و اجتناب کامل از آن هم امکانپذیر نیست.
ریسک سیستماتیک برای شخص سرمایهگذار در بورس، از طریق تنوع بخشیدن به پورتفو حذف نمیشود. تنها ابزاری که سهامداران برای کاهش اثر آن در اختیار دارند، بهکارگیری روشهای پوشش ریسک و کاهش بازده مورد انتظار است. زیرا کاهش بازده مورد انتظار در عمل منجر به رفتار محتاطانهتر و اتخاذ سیاستهای دفاعیتر میشود.
معمولاً استراتژیهای پوشش ریسک پورتفوی بورسی، شامل مواردی مانند: خرید اوراق مشارکت دولتی یا خصوصی، سپردهگذاری در بانک، استفاده از بیمهی سهام، استفاده از اختیار خرید و فروش اوراق تبعی و … است.
ریسک سیستماتیک در هیچ بازار سهامی در دنیا قابل حذف نیست. زیرا علت وجودی این ریسک، تهدیدهای حاکم بر اقتصاد کلان کشور است؛ مانند وقوع جنگ، تحریم، تغییر دستوری نرخ بهره، تورم، رکود و … . اما بدون شک این ریسک در کشورهای توسعهیافته بسیار کمتر از کشورهای با اقتصاد ضعیف و دولتی است.
در اقتصادهای توسعهیافته ترس از تغییرات یکشبه و ناگهانی عوامل کلان اقتصادی کمتر است و مدیریت کشور ایدئولوژی محور نیست و ملاک تصمیمات بیشتر اقتصادی و منفعت محور است. اینگونه امنیت اقتصادی بسیار بیشتر خواهد بود و مردم عادی هم جرأت بیشتری خواهند کرد که سرمایهی مازادشان را در بازار سهام قرار دهند.
اما در کشورهای توسعهنیافته و یا در حال توسعه، ترس (به حق) مردم برای سرمایهگذاری در بازار بورس بسیار بیشتر است. مردم اطمینانی از ادامهی روند سودسازی شرکتها، بانکها و حتا دولت ندارند! دولت در بحران است و هر لحظه ممکن است تصمیمات خلقالساعهای بگیرد که تمام بنیانهای اقتصادی یک شخص را نابود کند.
عوامل ریسک سیستماتیک در اینگونه کشورها بسیار بیشتر و فراگیرتر است. به گونهای که ریسکهای سیستماتیک در کشورهای پیشرفته مثلاً فقط بر سرمایهگذاران بورس تأثیر میگذارد و آنچنان نابودیای نمیتواند برای شغلهای کوچکتر و خانگی ایجاد کند. اگر هم اثر بگذارد بسیار زودگذر و قابل جبران است. اما در کشورهای توسعهنیافته، دولت با عملکرد خودش ریسکهای سیستماتیک را بر همهی اقشار جامعه تحمیل میکند. طوری که از فردا ممکن است مثلاً اینترنت را کاملاً قطع کند و اکثر کسب و کارهای مرتبط با اینترنت را نابود کند!
برای محاسبهی ریسک سیستماتیک سرمایهگذاری، میتوان بتای (β) آن را بررسی کرد. بتا مفهومی است که مشخص میکند یک سرمایهگذاری چه قدر در برابر کل بازار بیثبات و نوسانپذیر است. به نوعی میتوان گفت β نشاندهندهی میزان وابستگی یک سهم به کل بازار است. به طور خلاصه هرچه β بالاتر از از 1 برود، ریسک آن سرمایهگذاری، ریسک بیشتری نسبت به کلیت بازار دارد و هرچه β کمتر از 1 باشد، ریسک و وابستگی سهم به کل بازار کمتر است.
ریسک غیرسیستماتیک
این نوع ریسک منحصر به شرکت یا صنعتی است که در آن سرمایهگذاری میکنیم و ارتباطی با کلیات بازار ندارد. ریسک غیر سیستماتیک را ریسک “قابل اجتناب”، ریسک “حذفشدنی” و “ریسک مشخص” هم میگویند.
عوامل رایج ریسک غیرسیستماتیک معمولاً اینها هستند: مدیریت ضعیف شرکت، فعالیت آسیبزای سهامدار عمده یا بازارگردان، عدم موفقیت در فروش، عدم توانایی کسب بازارهای جدید، افزایش هزینهها در برابر درآمد و تمام موارد دیگری که میتواند بر آن سهام مشخص به صورت خاص ضربه بزند. همچنین تغییر تعرفه واردات خودرو یا ممنوع/آزاد کردن واردات خودرو، تغییر نرخ خوراک پتروشیمیها، تغییر نرخ سوخت سیمانیها، نمونههایی از ریسک غیرسیستماتیک در صنایع مختلف میباشد.
زمانی که از متنوعسازی پورتفو برای کاهش ریسک صحبت میکنیم، منظورمان کاهش ریسک غیرسیستماتیک است. در پرتفویی که تنوع در آن به طرز خوبی رعایت شده باشد، مقدار ریسک غیرسیستماتیک بسیار پایین خواهد آمد.
بد نیست بدانیم بعضی از عواملی که رایج است که در گروه ریسکهای غیرسیتماتیک بیان شود، مانند تغییر نرخ خوراک پتروشیمی، اختلاف نظر دربارهی آن زیاد است! بسیاری بر این عقیده هستند که اینچنین عواملی، لااقل در ایران، جزو ریسکهای سیستماتیک باید طبقهبندی شوند، چون این عوامل هم قابل حذف شدن از ریسک پورتفوی ما نیست، همچنین سهامدارارن نمیتوانند از قبل همچین احتمالی را مد نظر قرار بدهند. زیرا به دلیلی شرایط اقتصادی و حکومتی ایران، نحوهی اتخاذ تصمیمات بسیار سلیقهای است و فرد به فرد (یا دولت به دولت) ممکن است تغییر کند.
به عنوان مثال در یک دورهای یک رئیس جمهوری میآید که کلاً بازار بورس را نوعی قمار میداند و سختترین فشارها را به آن وارد میکند، اما دولت بعدی وقتی میخواهد دولت را تحویل بدهد و برود، اقدام به تشویق مردم به سرمایهگذاری در سهام میکند و ناگهان همهی سرمایهی ملت را از چنگشان درمیآورد و کسری بودجه را جبران میکند و دولت را میدهد به شخص بعد!
به نظر میرسد عواملی که در کشورهای توسعهیافته، که آزادی و اقتصاد قوی و غیردولتی دارند، جزو ریسکهای غیرسیستماتیک شمرده میشود، در کشورهای توسعهنیافته و دیکتاتوری میتوانند در ردهی ریسکهای سیستماتیک طبقهبندی شوند. به عبارتی زمانی که شخصی اقدام به سرمایهگذاری در بازار بورس اینچنین کشورهایی مینماید، میداند که هر لحظه حاکمیت ممکن است تصمیمی بگیرد که بر پورتفوی بورسی او تأثیر مخرب بگذارد. این تصمیمات از جنس سیستماتیک هستند، یعنی نشأت گرفته از “سیستم” میباشند.
به عنوان مثال در ایران، دولت ادعا میکند که باید نرخ خوراک پتروشیمیها را همقیمت با اروپاییها به شرکتهای پتروشیمی داخلی بفروشد. تا اینجای این گزاره را میتوان واقعاً بخشی از ریسک غیرسیستماتیک تلقی کرد، یعنی سهامداران باید آگاه باشند به این موضوع، فارغ از قبول داشتن و موافق بودن با آن یا نه. اما یک زمانی میرسد که میبینیم نرخ خوراک پتروشیمی اروپاییها پایین میآید، اما دولت اقدام به کاهش نرخ برای داخلیها نمیکند! یعنی فقط تا زمانی که به نفع خودش بود، خودش را اروپایی فرض میکرد، حالا که به زیانش شده، خودش را از نرخ خوراک پتروشیمی اروپایی جدا میکند!
این بخش ولی باعث میشود که به دستهبندی این عامل (تعیین نرخ خوراک پتروشیمی) در ردهی ریسکهای غیرسیستماتیک شک کنیم و ترجیح بدهیم این عامل را هم جزو ذات بازار و اقتصاد دولتیمان و ریسکهای سیستماتیک بدانیم.
برایند ریسک پورتفوی سهام
آیا هر چیزی که در زندگی نصیبمان میشود صرفاً به علت تلاش و عملکردمان است؟! محیط پیرامون و اتمسفری که در آن زندگی میکنیم بر نتیجه و نحوهی زندگی ما اثر ندارد؟! هیچکسی نمیتواند ادعا کند گاهی اوقات شانس بخشی از عامل موفقیتش نبوده است. خیلی اوقات پاداشی که در زندگی به دست آوردهایم (چه پاداش اخلاقی، مادی، معنوی و …) صرفاً به دلیل تلاشمان نبوده است.
آیا همهی سختیهایی که در زندگی متحمل شدیم، مقصرش خودمان بودهایم؟ آیا همه چیز مطلقاً و کاملاً در دست ما است؟ اهمیت و تأثیر محیط پیرامون بر بازدهی ما غیرقابل انکار است. آیا اگر وارن بافت در گواتمالا به دنیا میآمد، باز هم میتوانست دقیقاً به همین شاهکارهای اقتصادیای که اکنون دارد برسد؟!
کدام پورتفوی سهامی است که صرفاً وابسته به عملکرد خودش است؟! هم در زمینهی ریسک و هم در بازدهی. هرچهقدر هم که تلاش کنیم پورتفوی بهینه، محکم و آیندهداری بچینیم، هیچوقت نمیتوان به حتم گفت که آن سهمهای مان به زودی به بازدهی عالی میرسند. چرا گاهی اوقات pe برخی سهام بنیادی بازار به طرز مسخرهای پایین میآید و هیچ چیز هم جلودارش نیست (در کوتاهمدت)؟ حتا اگر پورتفوی سهامی که انتخاب کردهایم به همه لحاظ بنیایدی و تکنیکال عالی و دارای پتانسل رشد باشد، باز هم ممکن است همزمان با بازار درجا بزنند یا سقوطهای غیرمنطقی داشته باشند.
برایند بازدهی پورتفوی بورسی، صرفاً وابسته به نوع ذات و عملکرد مجموع سهام آن پورتفو نیست. پورتفوی ما در خلأ بنا نهاده نشده. سهامی که ما خرید و نگهداری میکنیم، در دل همین بازار حرکت میکنند و معامله میشوند. ما شاید بتوانیم وابستگی سهاممان (از همه نظر) به جَوهای بازار را کم کنیم، اما نمیتوانیم آن را مطلقاً نسبت به بازار ایزوله کنیم.
زمانی که اخبار عالی و امیدوارکننده برای رشد بازار سهام منتشر میشود، معمولاً همهی بازار تکان میخورند و رو به بالا معامله میشوند. زمانی که اخبار تلخ و ناامیدکننده برای کلیت اقتصاد مملکت مخابره میشود، معمولاً کلیات بازار ریزش میکند. تر و خشک باهم میسوزند.
ریسک و بازدهی که در بازار بورس انتظار ما را میکشد، هم مربوط به سهام خودمان است و هم مربوط به کلیات بازار. ما همواره تحت ریسکهای همزمان این 2 هستیم. همین نیز دلیلی است بر اهمیت بهینهسازی پورتفو. زیرا اگر ریسک پورتفوی ما زیاد باشد، هنگامی که بازار (و کلیات اقتصاد کشور) ریسکی میشود، مجوع ریسک ما به صورت تصاعدی بالا میرود.
به عنوان مثال در ریزش بورس از سال 99 تا اکنون (آبان 1401)، درست است که کلیات بازار دچار ریزش شدیدی شد، اما باز هم بسیاری از سهام بنیادی و مناسب که آیندهی روشنی داشتند، ریزش کمتری نسبت به کلیات بازار نشان دادند. از طرف دیگر سهامی که بسیار ریسکی و سُست بنیان بودند، ریزشهایی بعضاً بیشتر از شاخص کل را تجربه کردند.
پس ریسکهای سرمایهگذاری در بازار سهام 2 نوع هستند:
1. ریسک پورتفوی سهام (ریسک غیرسیستماتیک)
2. ریسک بازار (ریسک سیستماتیک)
ریسک پورتفوی سهام
محاسبه و بررسی ریسک و بازده جدا از هم نیستند. حتا فرمول محاسبات آنها هم مشابه یکدیگر است. آنها ذاتاً و ماهیتاً در یک دسته قرار دارند. در مقالهی “بازده پورتفو” به صورت مفصل به بازدهی و ارتباط آن با ریسک پرداختهایم.
ریسک پورتفوی سهام به تنهایی، برابر با حاصل جمع ریسک سهمهای موجود در آن پورتفو است:
… + ریسک سهم 2+ ریسک سهم 1 = ریسک پورتفو
حال اگر وزن سهام متفاوت باشد (وزن هر سهم = نسبت ارزش آن تقسیم بر ارزش کل پورتفو)، طبیعتاً ریسک آن سهم باید متناسب با وزن تغییر کند. پس ریسک پورتفو هم به تناسب وزن سهام مختلف محاسبه میشود:
… + ریسک سهم 2 × وزن سهم 2 + ریسک سهم 1 × وزن سهم 1 = ریسک پورتفو
ریسک بازار
محاسبه یا پیشبینی ریسک بازار یا همان ریسک سیستماتیک در حیطهی قدرت و دانش سهامدار نیست. به عبارتی ما هرچهقدر هم که مطالعه و تجربه داشته باشیم، ممکن است یک جایی این ریسک سیستمی به ما هم ضربهی سنگینی بزند. معمولاً عوامل تعیینکنندهی این ریسک از 2 جنس هستند:
1. قابل اندازهگیری
2. غیرقابل اندازهگیری
ریسکهای سیستماتیک قابل اندازهگیری بازار
1. جَو کلی بازار: ممکن است گاهی جَو کلی بازار در جامعه مثبت باشد، به هر دلیلی، این عامل میتواند موجب تشویق عموم به ورود به بورس شود و اینگونه مردم سرمایههای زیادی را وارد بورس کنند. طبیعتاً تقاضا زیاد شده و جو عمومی قیمتها رو به بالا میشود. گاهی هم ممکن است نگاهها به بورس منفی بشود، خروج سرمایه از بورس شدت بگیرد و بازار وارد دورهی رکودی گردد. در این زمان است که این عامل یک ریسکی برای کلیت بازار بورس ایجاد میکند. نوع قابل اندازهگیری بودن آن هم از حیث افت و رشد شاخص و ارزش معاملات روزانه و ارزش بازار است، که همهی اینها قابل اندازهگیری هستند و نشانههایی اند برای تشخیص حال عمومی مارکت.
2. نرخ ارز: تغییرات نرخ ارز دلایل بسیاری دارد که قرار نیست به آن بپردازیم. اما بالا و پایین شدن نرخ ارز (به صورت خاص، دلار) باعث ایجاد موجهای اولاً: ورود سرمایه به بورس یا خروج سرمایه از آن، ثانیاً: باعث ایجاد تغییرات بااهمیت در شرکتهایی خواهد شد که بازدهیشان وابسته به نرخ دلار است. شرکتهایی که تأمین مواد اولیهشان از خارج از کشور است و طبعاً باید به صورت دلاری خرید کنند و همچنین شرکتهایی که صادرات محور هستند و فروششان دلاری است. برای هردوی این گروهها نرخ دلار حائز اهمیت و تعیینکننده است.
3. نرخ سود بدون ریسک: این نرخ یکی از ابزارهای بانک مرکزی و دولت برای ایجاد تغییرات پولی و مالی در کشور است. هرچه این نرخ بالاتر برود، جذابیت آن برای عموم مردم بیشتر شده و سرمایهها به سمت سپردهی بانکی یا اوراق مشارکت بورسی خواهد رفت. در صورتی هم که این نرخ پایین بیاید، مردم مجبور خواهند شد که ریسک بیشتری را بپذیرند و ممکن است استقبال از بازار سرمایه بیشتر گردد.
4. نرخ سود بین بانکی: این نرخ تأثیر غیرمستقیم اما مهمی بر بازار سرمایه دارد. در مقالهی “نرخ سود بین بانکی” به صورت مفصل این مورد و تأثیر آن بر بازار سهام را بررسی کردیم. به صورت خلاصه اینکه: هرچه نرخ سود بین بانکی بیشتر شود، جذابیت و اقبال مردم به بازار سهام کمتر میگردد.
5. نرخ بهرهی وام: هرچه بانکها نرخ بهرهی وامهای پرداختی به شرکتها را بالاتر ببرند و یا اینکه پروسهی پرداخت وام را سختتر کنند، ادامهی فعالیت و سودسازی شرکتها سختتر خواهد شد. زیرا شرکتها نخواهند توانست به راحتی و فوری اقدام به دریافت وام و تأمین هزینههای لازم برای خط تولید خود را انجام دهند، یا اگر هم بتوانند وام دریافت کنند، آنقدر بهرهی آن زیاد است که جریانهای نقدی آتی شرکت را تحت تأثیر منفی قرار خواهد داد و شرکت را در آینده دچار مشکل خواهد کرد.
6. تورم: نرخ تورم بالا قطعاً در همهی ابعاد زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم اثر منفی خواهد گذاشت. گاهی این اثر را زود و در همان برههی تورمی نشان خواهد داد، گاهی اوقات هم به مرور آثار منفیاش را آشکار خواهد کرد. با افزایش تورم، قدرت خرید کاهش مییابد، در نتیجه تقاضای مازاد در بازار کم میشود، که از آن به عنوان ریسک قدرت خرید یاد شده و جزو عوامل ایجادکنندهی ریسک سیستماتیک محسوب میشود. همچنین تورم باعث پایین آمدن ارزش سهام نیز میگردد، که این هم یک عامل ایجادکنندهی ریسک است.
ریسکهای سیستماتیک غیرقابل اندازهگیری بازار
این دسته بیشتر مربوط به اتفاقات ناگوار غیرقابل پیشبینی هستند. عواملی مانند وقوع جنگهای تحمیلی، تحریم، خشکسالی، بلایای طبیعی، وقوع پاندمی و … . این اتفاقات را نمیتوان از قبل پیشبینی کرد و به همین دلیل است که جزو ریسکهای سیستماتیک هستند، اما مدیریت پس از وقوع این اتفاقات تا حدود بسیاری به توان و قابلیت دولتها ربط دارد.
شخصیسازی ریسک
هر سرمایهگذاری که در بازارهای بورس (و البته بازارهای اقتصادی دیگر) فعالیت دارد، بهتر است برای خود یک بازهی منطقی از بازده انتظاری و ریسک قابل تحمل مشخص کند. بهتر است مشخص کنیم چه نوع پولی را قصد داریم وارد این بازار کنیم و تا چه میزان زندگیمان به آن پول وابسته است. آستانهی تحمل ریسک و فشار عصبیمان تا چه حد است. مدت زمانی که میتوانیم به این پولی که به سهام تبدیل میکنیم، دست نزنیم تا کِی است. آستانهی صبرمان چه قدر است. حاضریم برای کسب چه میزان سود چه میزان ریسکی را متحمل شویم. دید سرمایهگذاریمان تا چه زمانی است. و سؤالاتی از این جنس که در مقالاتی دیگر به آن میپردازیم.
این استراتژی بسیار شخصی است و برای هرکس با دیگری متفاوت است. پس نمیتوان از روی یکدیگر رفتار کرد و نسخهی پیشنهادی چید. اما بهتر است قبل از خرید سهام، حتماً اول این سؤالات را برای خودمان حل کنیم.
پیشنهاداتی برای کاهش ریسک پورتفوی بورسی
فارغ از استراتژی (تکنیکال، بنیادی، رانت و …) هرکس برای خرید سهام و آستانهی ریسکپذیری او، بهتر است همواره این موارد را هم در پورتفومان داشته باشیم، تا در صورت افتهای ناگهانی بازار، زیان کمتری به ما برسد:
1. صندوق درآمد ثابت: این صندوقها سودی تقریباً اندکی بیشتر از سود سپردهی بانکی میدهند. با خرید اینها بخشی از ریسک پورتفوی را کاهش داده و در عین حال سرمایهگذاری سودداری کردهایم. طبیعتاً برای هر شخص مقدار درصدی از کل سرمایه که باید به این صندوقها اختصاص داد، متفاوت است. هرچه ریسکپذیری کمتر باشد، بهتر است مقدار بیشتری از این صندوقها بخریم.
2. صندوقهای سرمایهگذاری مشترک: در ده سال اخیر افت بسیاری از این صندوقها در دورههای رکودی و ریزشها، از شاخص کل کمتر بوده. میتوان بخشی از سرمایه را به خرید صندوقهای امن و قوی اختصاص داد. اینگونه میتوانیم علاوه بر کاهش ریسک پورتفو، بخشی از بازدهیهای همیشگی بازار را هم کسب کنیم.
3. سهام با سود تقسیمی بالا: خرید اینچنین سهمهایی باعث میشود همیشه مقداری از مبلغ پولی را که برای آن سهم خرج کردهایم، نقداً از شرکت پس بگیریم! این اتفاق شدیداً ریسک پورتفو را کاهش میدهد. در حالی که جنس این پول از نوع سود است و با این نوع سهام هم ریسکمان را کاهش دادهایم و هم بازده مناسبی کسب کردهایم.
سخن آخر
همانگونه که گفتیم، برایند ریسک پورتفوی سهام ما حاصل جمع ریسکهای سهمهایی است که داریم به علاوهی ریسک سیستماتیکی که مدیریت آن در دست ما نیست. در نتیجه مجموع ریسک پورتفوی سرمایهگذاریمان به صورت عددی قابل بیان نیست. ما صرفاً میتوانیم برای برخی ریسکها عدد اعلام کنیم و برای کلیت پورتفو سعی کنیم ریسک را با ابزارها و روشهای تنوعبخشی کاهش دهیم.
منبع: دبس
نظر خود را با ما در میان بگذارید