نسبت‌های نقدینگی

سرمایه‌گذاری
نسبت‌های نقدینگی
جهانگیر شرقی
نویسنده: جهانگیر شرقی
29 دی 1401

نسبت‌های نقدینگی (Liquidity Ratios)

نسبت های نقدینگی یک دسته از انواع نسبت‌های مهم مالی هستند که جهت سنجش قدرت نقدی شرکت و توانایی شرکت در اجرای تعهدات مالی و پرداخت حساب‌های پرداختنی کوتاه‌مدت مورد استفاده قرار می‌گیرند. اساس کاربرد نسبت‌های نقدینگی بر این فرض است که دارایی‌های جاری، منابع اصلی شرکت در پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت است، زیرا تمرکز این نسبت‌ها در توانایی عمل به تعهدات کوتاه‌مدت است و دارایی‌های جاری هم اساساً قابلیت نقدشوندگی فوق‌العاده سریعی برای پرداخت بدهی‌ها دارند. به نوعی می‌توان گفت این نسبت‌ها بررسی‌کننده‌ی سلامت مالی یک شرکت هستند.

به صورت کلی و علی‌الخصوص در زمان وقوع بحران، توانایی شرکت برای تبدیل دارایی‌های جاری (کوتاه‌مدت) به وجه نقد، جهت پایبندی به تعهدات مالی بسیار اهمیت دارد. باید اذعان کرد که یکی از عوامل تعیین‌کننده‌ی میزان انعطاف‌پذیری مدیریت شرکت، در همین نسبت‌ها عیان می‌شود. تحلیلگران برای بررسی تداوم عمر مالی شرکت (دچار نشدن به ورشکستگی) و هم‌چنین بانک‌ها برای بررسی قدرت مدیریت مالی شرکت و توانایی بازپرداخت اقساط وام‌ها، غالباً از بررسی نسبت‌های نقدینگی استفاده می‌کنند.

هرچه نسبت‌های نقدینگی بالاتر باشند، نشانه‌ی این است که حاشیه امنیت مالی شرکت بیشتر است و احتمالاً بدون مشکل از عهده‌ی بدهی‌ها و تعهدات کوتاه‌مدتش بر خواهد آمد. اما به این معنی هم نیست که نسبت‌های نقدینگی هرچه بالاتر باشد لزوماً بهتر است، این نسبت خیلی هم نباید بزرگ باشد. افزایش بسیار زیاد نسبت نقدینگی، نشان می‌دهد که شرکت توانایی کافی در جذب سرمایه و منابع خارجی ندارد و یا نتوانسته به درستی بر روی دارایی‌های خود سرمایه‌گذاری کند.

انواع نسبت های نقدینگی

1. نسبت جاری
2. نسبت آنی
3. نسبت پول نقد

نسبت جاری (Current Ratio)

اساس نسبت جاری بر این موضوع استوار است که دارایی‌های جاری شرکت تا چه میزان از بدهی‌های جاری شرکت را پوشش می‌دهند. به بیان ساده، این نسبت توانایی شرکت را در پرداخت بدهی‌های کوتاه‌مدت (جاری) از طریق دارایی‌های کوتاه‌مدت (جاری) نشان می‌دهد.

علت اتکای این نسبت (و قدرت عمل به تعهدات کوتاه‌مدت) بر دارایی‌های جاری، توانایی این قِسم از دارایی‌ها به تبدیل شدن فوری آن‌ها به وجه نقد است، دارایی‌هایی مانند: موجودی نقد، سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت، دریافتنی‌های فوری و … . و هم‌چنین بدهی‌های جاری هم آن‌هایی هستند که موعد پرداخت آن‌ها بسیار نزدیک (کم‌تر از 1 سال) است، مانند: پرداختنی‌های خرید مواد اولیه، سود سهام، پیش‌دریافت‌ها و … . در کل می‌توان گفت که تمام تمرکز نسبت جاری بر پاس کردن بدهی‌های فوری از طریق راه حل‌های فوری است. اما برای بررسی قدرت شرکت در عمل به تعهدات مالی بلندمدت، روش‌های دیگری موجود است.

بدهی‌های جاری ÷ دارایی‌های جاری = نسبت جاری

بالا بودن نسبت جاری نشان می‌دهد که برای بستانکاران شرکت، جای نگرانی زیادی وجود ندارد. هم‌چنین بانک‌ها و شرکت‌های تأمین مالی، با مشاهده‌ی بالا بودن این نسبت، با خیال راحت‌تری می‌توانند اعتماد کرده و به شرکت وام بدهند. شرکت دارای نسبت جاری بالا، حتا اگر دچار مشکل مالی شود و نتواند از راه دریافتنی‌های ناشی از فروش کالا وجه نقد تأمین کند، به آسانی توانایی تأمین نقدینگی مورد نیاز (برای پرداخت به بستانکارانش) را از طریق تبدیل دارایی جاری به وجه نقد و توزیع آن میان طلب‌کارانش دارد. میان ریسک و بازده ارتباط موثری وجود دارد، وقتی بستانکاران در وضعیت امن تری قرار دارند، در مقابل بازدهی کمتری برای سهامداران وجود دارد.

از طرفی تمرکز بیش از حد بر انباشت دارایی‌های جاری، که بخش غیر مولد شرکت محسوب می‌شود (زیرا این دارایی به نوعی انباشت شده و در چرخه‌ی بهبود تولید و سرمایه‌گذاری آتی وارد نشده)، نشان‌دهنده‌ی عدم مدیریت صحیح نقدینگی است. به عبارت دیگر، شرکت توانایی کمی در استفاده از دارایی‌های کوتاه‌مدتش برای سود ساختن دارد. اما پایین بودن این نسبت هم نشان‌دهنده‌ی وضعیت نامطلوب نقدینگی شرکت است و این یک زنگ هشدار خطرناک، هم برای تحلیل‌گران و بستانکاران و هم برای مدیران و صاحبان شرکت، است.

نسبت جاری مطلوب

نسبت مطلوبی که معمولاً برای این نسبت در نظر می‌گیرند بین 1 و 2 است. زیرا پایین‌تر بودن نسبت جاری از 1 به این معنا است که شرکت حتا به اندازه‌ی بدهی‌های فوری و کوتاه‌مدتش هم توان بازپرداخت ندارد. اگر هنگام رسیدن موعد تعهدات مالی، شرکت توان پرداخت نداشته باشد، مجبور به اقدامات مخربی می‌شود، از قبیل: دریافت وام با سود کلان، با ضرر فروختن دارایی‌های بلندمدتی و … . طبعاً این موضوع هم برای ناظران بیرونی و هم برای مدیران داخلی بسیار خطرناک است.

پس عدد 1 حداقل استاندارد برای نسبت جاری است. از طرفی بیان شد که بیهوده بالا بودن این نسبت هم فایده‌ای لزوماً ایجاد نمی‌کند، زیرا می‌تواند نشانه‌ای باشد از بی‌فایده و غیرمولد بودن دارایی‌های شرکت. پس اکثر تحلیل‌گران عدد 2 را هم برای حد بالای این نسبت در نظر گرفتند.

این موضوع را هم باید در نظر گرفت که مطلوبیت نسبت جاری، وابسته به این است که چه شخصی در حال بررسی است. ممکن است تحلیل‌گران و بانک‌ها این نسبت را برای یک شرکت خاص بسیار کم و خطرناک ببینند، اما مدیران و صاحبان آن شرکت مطلع هستند که شرکت در حال گسترش یا بهبود دادن خط تولید، تحقیق و توسعه بر روی محصولات و بازارهای جدید، افتتاح خط تولید جدید برای محصول جدیدی است و به همین دلیل اقدام به گرفتن وام کوتاه‌مدت کرده است و به همین دلیل این نسبت افت کرده است.

در کل می‌توان گفت که در تعیین حد مطلوب برای نسبت جاری یک شرکت، نوع فعالیت شرکت، صنعت مربوط به آن شرکت، وضعیت کلان اقتصادی، ترکیب دارایی‌های جاری و اعتبار و مقبولیت شرکت تأثیرگذار هستند.

نسبت‌های نقدینگی

نسبت آنی یا سریع (Quick Ratio)

موارد موجود در لیست دارایی‌های جاری، که در نسبت جاری از آن استفاده ‌میکردیم، موجودی کالا را هم در بر می‌گرفت. ما در آن نسبت به موجودی کالا هم به این دید نگاه می‌کردیم که قابلیت تبدیل سریع به وجه نقد را دارد. علت این تصمیم این بود که فرض را بر این می‌گرفتیم که می‌توانیم در صورت نیاز فوری به وجه نقد، برای پرداخت به بستانکاران و عمل به تعهدات مالی، موجودی کالای ساخته شده و نیم‌ساخته را به فروش برسانیم و پول مورد نیاز را پرداخت کنیم.

اما در بسیاری از اوقات ممکن است شرایط به نحوی باشد که موجودی کالا قابلیت نقدشوندگی پایینی داشته باشد، به عنوان مثال بازار راکد باشد، قدرت خرید مردم کاهش یافته باشد، کالای تولیدی شرکت مربوط به نیازهای فصلی باشد و در حال حاضر فصل مناسب فروش آن نباشد (مانند کولر یا بخاری که در فصل‌های مختص به خودشان بازار مناسب‌تری دارند) و … . برای این‌که این ایراد را هم برطرف کرده باشیم و صرفاً روی دارایی‌های نقدتر حساب کرده باشیم، از نسبت سریع استفاده می‌نماییم.

نسبت سریع در مقایسه با نسبت جاری، سخت‌گیرانه‌تر و محافظه‌کارانه‌تر است. این نسبت توان شرکت را برای انجام تعهدات کوتاه‌مدت از محل دارایی‌های نقدی (و نه جاری) اندازه‌گیری می‌کند. نسبت سریع از تقسیم نقدترین اقلام دارایی جاری بر بدهی‌های جاری به دست می‌آید. به این منظور موجودی کالا و پیش‌پرداخت‌ها (سفارشات) را از دارایی‌های جاری کم می‌کنیم. علت این که پیش‌پرداخت‌ها را هم از آن کم می‌کنیم این است که این مبالغ پرداختی اصولاً قرار نیست تبدیل به وجه نقد گردند، بلکه وجهی است که ما پرداخته‌ایم تا در آینده‌ی نزدیک، کالا یا خدمات خاصی را دریافت نماییم و این‌ها از جنس پول نیستند.

نسبت‌های نقدینگی

نسبت‌های نقدینگی

حاصل صورت کسر هم به این حالت درمی‌آید:

وجه نقد + حساب‌های دریافتنی + سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت (اوراق سریع‌المعامله)

نسبت سریع مطلوب

به دلیل این‌که از دارایی جاری، مقدار موجودی کالا و پیش‌پرداخت را کم کرده‌ایم، پس صورت کسر این نسبت در مقایسه با صورت کسر نسبت جاری، کوچک‌تر شده است، در حالی که مخرج کسر (بدهی جاری) ثابت مانده. پس طبیعی است که این نسبت حتماً از نسبت جاری کم‌تر است.

بیش از اندازه بالا بودن نسبت آنی هم مناسب نیست. این اتفاق در صورتی رخ می‌دهد که وجه نقد موجود در شرکت خیلی بالا باشد. درست است که این موضوع نشانه‌ای است برای آرامش خیال طلب‌کاران شرکت و وام‌دهندگان به شرکت، اما نشانه‌ی خوبی برای آینده‌ی شرکت نیست، زیرا انباشته ماندن وجه نقد زیادی در حساب‌های شرکت، فرصت سرمایه‌گذاری‌های آتی و بلندمدت در شرکت را کاهش می‌دهد.

سرمایه‌گذاری‌هایی که می‌توانند تضمین‌کننده‌ی باقی ماندن شرکت در عرصه‌ی رقابت و بازار باشد. هم‌چنین این موجودی نقد مازاد، می‌توانست در راستای بهبود شرایط خط تولید، بازاریابی و تحقیق و توسعه برای ورود به عرصه‌های جدیدتر و بهتر صرف شود. در کل می‌توان گفت که بیش از حد بالا بودن نسبت آنی، نشانه‌ای از مدیریت نادرست و محافظه‌کاری بیش از حد و ریسک‌گریزی مدیران است.

از طرفی هم پایین بودن این نسبت نشانه‌ای ست مبنی بر این‌که وجه نقد و اوراق سریع‌المعامله‌ی شرکت بسیار پایین است. این موضوع برای طلبکاران شرکت بسیار نگران‌کننده است و ممکن است شرکت در تأمین مواد اولیه‌ی لازم برای تولید خود هم به مشکل بخورد، زیرا تأمین‌کنندگان حاضر نیستند بیشتر از یک حدی ریسک کنند و به شرکت به صورتی اعتباری جنس بفروشند.

ماندن این نسبت در محدوده‌ی 1 و کمی بیش از آن، در بالاترین حالت 2، بهترین سیاست برای شرکت است. این ثبات در عدد 1 هم تضمین‌کننده‌ی عمل کردن به تعهدات مالی کوتاه‌مدت است و هم نشانه‌ی حداکثر استفاده از وجه نقد در راستای پیشرفت شرکت و انتفاع سهام‌داران.

نسبت پول نقد (Cash Ratio)

این نسبت سخت‌گیرانه‌ترین و محافظه‌کارانه‌ترین نسبت در میان نسبت‌های نقدینگی است و برای سنجش توانایی پرداختی شرکت در مواقع ضروری و یا وقوع بحران است. در این نسبت روی حساب‌های دریافتنی کوتاه‌مدت هم حساب نمی‌کنیم و فرض را بر این می‌گذاریم که شرکت نتواند طلب‌های کوتاه‌مدتش را از مشتریانش بگیرد. به همین منظور در صورت کسر، حساب‌های دریافتنی را هم حذف می‌کنیم.

نسبت‌های نقدینگی

این نسبت در حوزه‌ی عمل کاربرد آن‌چنانی ندارد، زیرا امروزه با گستردگی حجم مبادلات و بازارها، تمایل و امکان بسیار کمی وجود دارد که شرکت‌ها وجه نقدِ به تنهایی را عامل بسیار مهمی در قدرت پرداخت حساب کنند. اکثر مبادلات با در نظر گرفتن شرایط پرداخت اعتباری است و اگر مجموعه‌ای بخواهد فقط با وجه نقد محصولاتش را به فروش برساند، مجبور است قید بسیاری از مشتریان و بازارها را بزند و احتمالاً کم‌کم روند سودسازی‌اش آن‌قدر کم می‌شود که هزینه‌ها را هم پوشش ندهد و شرکت مجبور به پایان فعالیت خواهد شد.

سخن آخر

نسبت‌های نقدینگی، مخصوصاً نسبت جاری، اهمیت زیادی در حوزه‌ی تحلیل توان‌مندی شرکت دارد. اما این نسبت‌ها را هم به تنهایی نباید ملاک انتخاب شرکت گذاشت، زیرا تمرکز این نسبت فقط بر کوتاه‌مدت و تا 1 سال آینده است. حال آن‌که می‌دانیم اصل سودسازی و قدرتمند شدن مجموعه‌های اقتصادی، وابسته به بقا و سودسازی در بلندمدت است. چه بسیار شرکت‌های بزرگ و موفقی در طول تاریخ بوده‌اند که حتا قید کوتاه‌مدت را هم کاملاً زده‌اند و همه‌ی قدرت‌شان را برای سودسازی و فعالیت‌های آینده متمرکز کرده‌اند. فلذا برای بررسی قدرت یک شرکت، حتماً باید عوامل و نسبت‌های آینده‌نگرانه را هم مد نظر قرار داد.

 

منبع : اینوستوپدیا

 

 

 

 

چقدر این پست برایتان مفید بود؟
1
2
3
4
5
5 از 5 از 3 رای

نظر خود را با ما در میان بگذارید

لغو پاسخ