شاید این جمله از میلتون فریدمن اقتصاددان بزرگ برنده نوبل را شنیده باشید که «تورم نوعی مالیات است که بدون وضع قانون به مردم تحمیل میشود». لغتی که به روزمره ما ایرانیان گره خورده اما شاید تا همین سال گذشته کمتر شهروندی در کشورهای پیشرفته دنیا معنای واقعی آن را میدانست. شاید نیازی به تعریف این واژه برای مردم کشوری که رکورددار لمس پیوسته آن در طی سالهاست، نباشد. اما شناخت دقیقتر این مفهوم کلان در تحلیل بنیادی می تواند به تصمیمات ما در زندگی و برنامهریزیهای مالی کمک شایانی خواهد کرد.
تورم در اقتصاد به چه معنا است؟
تورم در اقتصاد به معنی افزایش سطح عمومی قیمتهاست. اگر دقت کنیم، سطح عمومی قیمتها در تعریف قید شده است و صرفا افزایش قیمت یک یا چند کالا یا خدمت خاص به معنای تورم نیست. چه بسا در دورهای تقاضا برای کالا یا خدمتی خاص بالا رفته و باعث افزایش قیمت آن شود اما این شرایط، تورم شناخته نمیشود. همچنین اگر قیمت چند کالا افزایش یابد و همزمان چند کالای دیگر دچار کاهش قیمت شوند، آن را تورم نمینامیم.
عموما تورم را در بازههای سالانه اندازهگیری میکنند. پس اگر قیمت کالایی در میان این دوره تغییر یابد و سپس به جای اول دوره بازگردد، تاثیر آن در محاسبه تورم سالانه صفر خواهد بود.
محاسبه نرخ تورم
نهادهای مسئول در محاسبه تورم، با تشکیل سبدی خاص از کالا و خدمات متعارف در زندگی شهروندان و رصد روزانه بهای خرده فروشی آنها در مناطق مختلف شهری و روستایی و همچنین وزن این اقلام در سبد مصرفی خانوار شاخص خرده فروشی یا شاخص قیمت مصرفکننده را براساس میانگین وزنی محاسبه میکنند که معرف سطح عمومی قیمتهاست..
این سبد در طول زمان به روزرسانی میشود و اقلام آن به نسبت سهم آنها در سبد مصرفی خانوار در سالهای پایه تغییر میکند. بایستی خاطرنشان کرد که زمین و مسکن در این سبد وارد نمیشود چرا که از جنس دارایی و نه مصرفی هستند اما اجارهبها به این دلیل که جزئی از هزینههای مصرفی خانوار است در این سبد جای میگیرد.
علت تورم چیست؟
تورم ناشی از عدم توازن میان نقدینگی و میزان عرضه کالا و خدمات است. بگذارید با مثالی این موضوع را ملموستر بررسی کنیم. فرض کنیم در اقتصاد ۱۰۰ واحد پول و ۱۰۰ واحد در سبد مصرفی خانوار داریم. در این حالت مابهازای هر واحد کالا یا خدمت، یک واحد پول پرداخت میشود. حال اگر در طی سال با یکی از عوامل افزایش تقاضای کالا، کاهش عرضه کالا یا خدمت و یا افزایش حجم پول مواجه شویم در انتهای سال برای ۱۰۰ واحد کالا، رقمی بالاتر مثلا ۱۱۰ واحد پول باید پرداخت شود. در این حالت میتوان گفت ۱۰ درصد تورم داشتهایم.
تورم ناشی از تقاضا
در حالت اول مثال ذکر شده، افزایش قیمت را ناشی از تقاضا خواندیم. فرض کنید سبد مصرفی خانوار فقط از نان تشکیل شده باشد. با افزایش جمعیت خانوار نیاز به نان افزایش یافته و بجای ۱۰۰ واحد نیاز به ۱۱۰ واحد نان داریم. در اینجا خانوار برای برآورده کردن نیاز خود حاضر است مبلغ بیشتری برای ۱۰ واحد نیاز مازاد ایجاد شده پرداخت کند و سطح عمومی قیمت بالا میرود.
تورم ناشی از عرضه
در حالت دوم مثال، افزایش سطح عمومی قیمتها را ناشی از کمبود عرضه خواندیم. در این حالت بر اساس مثال نان، فرض کنیم نانوایی بجای ۱۰۰ واحد نان فقط ۹۰ واحد عرضه کند. در اینجا خانوار برای برآورده کردن نیاز خود، حاضر است بهای بیشتری برای تهیه مایحتاج خود هزینه کند.
تورم ناشی از افزایش حجم پول
در حالت سوم که علتالعلل ایجاد تورم است، بر هم خوردن تعادل میان حجم پول و خدمات است. فرض کنیم در مثال ما از جایی (مثلا آسمان) پول باریده و در اقتصاد مثال ما ۱۰ واحد پول اضافه شده باشد. حال خانوار ما حاضر است برای هر واحد نان بجای ۱ واحد پول، ۱/۱ واحد پرداخت نماید.
انواع تورم
بسته به میزان تورم سالانه در اقتصادها، میتوان انواع تورم را دستهبندی کرد.
تورم خزنده (خفیف)
اگر میزان افزایش سطح عمومی قیمتها در سال کمتر از ۸ درصد باشد، به این تورم خزنده یا خفیف میگوییم. اقتصاددانان وجود تورم خفیف (حدود ۲-۳ درصد) را برای اقتصاد مناسب میدانند. زیرا باعث تحریک تقاضا و عدم به تعویق انداختن مصرف میشود و این تقاضا محرک تولید و اشتغال است.
تورم شدید
در این نوع تورم، افزایش قیمتها بسیار سریع است و سالانه بین ۱۵ تا ۲۵ درصد افزایش مییابد. این نوع از تورم باعث افزایش مصرف شدید و اصطلاحا داغ شدن پول میشود. در اقتصادی مثل کشور ما که در دورههای طولانی درگیر این تورم بوده است، افراد سعی میکنند در اولین فرصت پول در دسترس خود را به کالا یا خدمتی که تصور میکنند در آینده قیمت آن افزایش مییابد تبدیل کنند و این مارپیچ خود باعث افزایش مصرف در بخشهای دیگر اقتصاد میشود و خود تشدید شونده ادامه مییابد.
تورم بسیار شدید
معیار محاسبه ابر تورم، تورم بالاتر از ۵۰ درصد است. این اتفاق باعث هجوم مردم به فروشگاهها و یا تبدیل پول به ارز خارجی قابل اطمینانتر برای حفظ قدرت خرید میشود. اصطلاحا در این حالت اقتصاد دلاریزه شده و ارزی مثل دلار مبنای معاملات قرار میگیرد.
تورم قابل پیشبینی
همانطور که بالاتر در تعریف تورم خفیف گفته شد، سطحی از تورم برای رشد اقتصاد و تحریک تولید و اشتغال مفید است. فعالین اقتصادی با در نظر گرفتن تورم بلندمدت و چشمانداز اقتصاد در میان و بلندمدت برای فعالیت خود تصمیم گرفته و سود و زیان آن فعالیت را برآورد و تصمیمگیری میکنند.
تورم غیرقابل پیشبینی
در دنیای ما گاه اتفاقات غیرقابل پیشبینیای حادث میشود که باعث تاثیر در سمت تقاضا یا عرضه میشود. همه به یاد داریم که با بروز پاندمی کرونا چگونه همه کسب و کارها برای چند ماه به رکود کشیده شد و عملا بخش تقاضای اقتصاد تا حد زیادی کاهش پیدا کرد. این امر باعث کاهش تقاضا و تا حدود زیادی کاهش سطح عمومی قیمتها شد.
پس از پاندمی نیز افزایش تقاضا و پاسخگو نبودن عرضه باعث شد سطح عمومی قیمتها در جهان به شدت افزایش یابد.
البته این مهم را از یاد نبریم که دولتها با اجرای سیاستهای مالی و پولی سعی در کاهش صدمات دوران رکود شده بودند که پس از خروج از پاندمی، همین سیاستها باعث تشدید تورم گردید.
برآورد میزان تورم
برای محاسبه تورم، سبدی متشکل از کالا و خدمات مصرفی خانوار تهیه و در سالی به نام سال پایه میزان آن برآورد میشود. سپس در سال بعد قیمت همان سبد برآورد شده و اختلاف آن با سال پایه به صورت درصد گزارش میشود.
I=CPIP-CPIbCPIb×100
به این علت که صبر کردن تا پایان یک سال و محاسبه و گزارش تورم آن سال، غیرممکن است. بانک مرکزی و مرکز آمار با محاسبه نرخ تورم ماهانه را گزارش میکنند. از تجمیع تورمهای ماهانه به تورم سالانه میرسیم.
همچنین از اخلاف سطح عمومی قیمتی و قیاس آن با ماه مشابه سال قبل تورمی به نام تورم نقطه به نقطه گزارش میشود. تورم نقطه به نقطه ملموسترین نرخ تورم برای مردم است.
چه نهادی مسئول کنترل تورم است؟
گفتیم که مهمترین عامل تورم عدم توازن میان نقدینگی و کالا و خدمات است. لذا هر چیزی که این توازن را به هم بزند باعث کاهش یا افزایش سمت دیگر خواهد شد. در اقتصاد اصطلاحا تورم را متغیری درونزا میدانند. یعنی تغییر آن به صورت مستقیم ممکن نیست و تحت تاثیر عوامل برونزای دیگریست.
دولت با سیاستهای مالی و بانک مرکزی با سیاستهای پولی مهمترین نقش را در ایجاد، افزایش یا کاهش تورم ایفا میکنند.
تاثیر سیاستهای مالی در تورم
دولت با تعریف سیاستهایی مثل افزایش تولید، کاهش مالیات، سیاستهای گمرکی و غیره میتواند به افزایش سطح تولید و عرضه در اقتصاد کمک کند و با افزایش عرضه کالا و خدمات باعث کاهش سطح عمومی قیمتها در اقتصاد شود. همچنین یک دولت ناکارآمد میتواند با عکس همین سیاستها باعث کاهش تولید و افزایش واردات کالای مصرفی باعث کاهش تولید و اشتغال در کشور شده در کوتاهمدت باعث افزایش تقاضا برای کالاهای غیرقابل واردات (مثل مسکن و خدمات) و در بلندمدت با حذف تولیدکنندگان و کاهش اشتغال زمینه را برای کمبود عرضه و افزایش سطح عمومی قیمتها فراهم نماید.
تاثیر سیاستهای پولی در تورم
یکی از مهمترین وظایف بانک مرکزی هر کشور مهار تورم در محدوده معین و جلوگیری از تلاطم و افزایش پیشبینی پذیری در اقتصاد است. ابزارهایی در دست این نهاد است که با آنها سیاست پولی کشور را تعریف میکند.
بانک مرکزی قدرت تولید پول و همچنین جمعآوری پول از اقتصاد را دارد. با استفاده از این ۲ مولفه میتواند با سیاست انبساطی و خرید اوراق پول را ارزان کرده و باعث تحریک تورم (البته در محدوده مفید برای اقتصاد) شود. یا بالعکس با سیاست انقباضی و جمعآوری پول از بازارها بوسیله انتشار اوراق و افزایش نرخ بهره، افسار تورم را در اختیار بگیرد.
بدیهیست لازمه این امر استقلال بانک مرکزی و عدم تاثیر از مخارج بالای دولت و در نتیجه آن ایجاد بدهی و خلق پول است. اتفاقی که در کشور ما کمتر رخ میدهد و دولتهای پرخرج با افزایش بدهی در بانک مرکزی، عملا ماشین چاپ پول آن را روشن نگهداشتهاند.
سخن پایانی
در این مقاله سعی کردیم به اختصار در مورد تورم به زبان ساده و قابل فهم توضیحاتی مختصر ارائه شده باشد. بدیهیست پرداختن به جزئیات بسیار بیشتری برای توضیح هر کدام از موارد فوق لازم است اما در حوصله این مطلب نمیگنجید.
بسیار سپاسگزاریم که با فردانامه همراه هستید و ما را در هر چه بهتر شدن آن با پیشنهادات خود یاری میدهید.
منبع: اینوستوپدیا
شما میتوانید برای درک بهتر این مقاله در کلاس شاخص های اقتصادی برای معامله گری ثبت نام بفرمایید.