دوره بازگشت سرمایه (Payback Period)
دوره بازگشت سرمایه (یا دوره بازپرداخت سرمایه) یا PP، به دورهای گفته میشود که سرمایهگذاری اولیه در آن فعالیت، با خالص درآمدهای ناشی از آن فعالیت جبران خواهد شد. خالص درآمد در اصل همان چیزی است که به عنوان سود یا عایدی شناخته میشود.
زمانی که شخصی اقدام به شروع یک بیزینس (تولید، خدمات، سرمایهگذاری و …) میکند، باید مقداری دارایی اولیه از سمت خود و شرکا را به عنوان سرمایه وارد آن فعالیت کند. میتوان گفت که هیچ فعالیت اقتصادیای نیست که نیاز به سرمایه اولیه نداشته باشد و برای انجام هر فعالیت سوددهی، لازم است تا هزینههایی انجام شود،
به عنوان مثال هزینههای تجهیز دفتر، خرید مواد اولیه، خرید دستگاه و … . هنگامی که خالص درآمدهای حاصل از این بیزنس بیشتر از سرمایهی اولیه (یا جمع همهی هزینههای شکلگیری و ادامه فعالیت این بیزنس) شود، در این زمان است که میگوییم سرمایهی اولیه برگشت داده شده است و این زمان به معنی دورهی بازگشت سرمایه است. به عبارتی “دوره بازگشت سرمایه” مدت زمان لازم برای بازیابی (یا بازیافت) هزینههای فعالیت اقتصادی است.
از منظر دیگر میتوان گفت که دورهی بازگشت سرمایه، زمانی است که یک سرمایهگذاری یا فعالیت اقتصادی، به نقطهی سربهسر کل میرسد (باید دقت کرد که نقطهی سربهسر انواعی دارد و منظور ما کل است، نه عملیاتی و غیره). نقطهی سربهسر کل مربوط به زمانی است که درآمدی که کسب میکنیم، به میزان کل هزینههای فعالیت اقتصادیمان برسد و پس از آن نقطه و با عبور از آن، سرمایهگذاری یا فعالیت ما وارد سود میگردد.
محاسبهی دوره بازگشت برای هرکسی مفید است و میتواند در تمام فعالیتهای زندگیاش از آن بهره ببرد و میزان سود و زیان (ارزش) آن فعالیت را برای خودش محاسبه کند. مبنای این روش بر تقسیم سرمایهی اولیه (یا جمع همهی هزینههای اولیه برای راهاندازی فعالیت + هزینههای جاری برای ادامهی فعالیت و رسیدن به سود) بر میانگین جریانهای نقدی آتی است که در طول انجام پروژه از آن کسب میکند.
درک مفهوم بازگشت سرمایه
استفاده از دوره بازگشت سرمایه روشی است که معمولاً توسط سرمایهگذاران و تحلیلگران اقتصادی برای محاسبهی کیفیتِ بازده سرمایهگذاری استفاده میشود. جلوتر به مفهوم کیفیت بازده میپردازیم.
این مفهوم به تعیین مدت زمان لازم برای بازیابی هزینههای اولیهی مرتبط با یک سرمایهگذاری یا فعالیت اقتصادی کمک میکند. اتکا بر دورهی بازگشت سرمایه برای تصمیمگیری در انتخاب یا کنار گذاشتن یک فعالیت اقتصادی مفید است، به خصوص زمانی که سرمایهگذار نیاز به قضاوت و انتخاب فوری یک بیزنس دارد.
برای درک بهتر دوره بازگشت سرمایه، نگاهی به این مثال میاندازیم:
آگهی یک دورهی آموزشی “تایپ سریع” را در روزنامه مشاهده میکنیم. پس از تماس با این مؤسسه متوجه میشویم که پس از اتمام آموزش تایپ و گذراندن موفق آزمون نهایی و اخذ مدرک از این مؤسسه، در صورتی که تمایل داشته باشیم میتوانیم همانجا هم استخدام شویم و برای پروژههای تایپی که این مؤسسه از بازار میگیرد، مشغول به فعالیت شویم. یعنی پس از اتمام آموزش، در همانجا مشغول به تایپ کردن و کسب درآمد میشویم.
شهریهی شرکت در این دوره 10 میلیون تومان بوده است. در صورت اخذ مدرک و فعالیت در همان مؤسسه، ماهیانه 2 میلیون حقوق میگیریم. پس اگر ما در اینجا مشغول به کار شویم، پس از 5 ماه میتوانیم 10 میلیون درآمد کسب کرده باشیم که معادل هزینه اولیهای است که برای آن پرداخت کردهایم. پس دوره بازگشت سرمایهی این کار، 5 ماه است.
بودجهبندی سرمایهای
بودجهبندی سرمایهای یک فعالیت کلیدی در امور مالی شرکتها است. یکی از وظایف مدیر مالی در شرکتها (و یا به صورت مستقل)، این است که بتواند با دلیل و توجیه مناسب تشخیص بدهد که چگونه باید برای سرمایهگذاریها یا پروژههای متفاوت ارزشگذاری کرده، تا سودآورترین پروژه یا سرمایهگذاری را برای شرکت انتخاب کند. تحلیلگر باید بتواند در همهی شرایط اعم از بودجهبندی سرمایهای در وضعیت مطمئن و وضعیت نامطمئن، بهترین و سوددهترین گزینه را برای شرکت انتخاب کند.
معمولاً 3 روش برای بودجهبندی سرمایهای وجود دارد: 1. محاسبه دوره بازگشت سرمایه 2. محاسبه ارزش فعلی خالص طرح 3. محاسبه نرخ بازده داخلی. مدیران مالی با همین ترتیبی که ذکر شد، طرح را مورد بررسی قرار میدهند و با توجه به امتیازی که طرح در هر کدام از این 3 مدل ارزیابی کسب میکند، بهترین طرح را انتخاب میکنند.
کاربردهای دوره بازگشت سرمایه
یکی از مواردی که تحلیلگران مالی شرکتها برای انجام این کار از آن بهره میبرند، تعیین دوره بازگشت سرمایه و مقایسهی فرصتهای سرمایهگذاری بر حسب آن است.
اگرچه محاسبه دوره بازپرداخت در بودجهبندی مالی و سرمایهای شرکتها و سیستمها مفید است، اما این معیار در تمام فعالیتهای اقتصادی دیگر نیز کاربرد دارد. این معیار میتواند توسط صاحبان خانه برای ارزیابی اینکه خانه را بفروشند یا اجاره بدهند مهم است و همچنین بررسی اینکه با همین شرایط فعلی آن را اجاره بدهند یا آن را بازسازی کنند و با اجارهبهای بالاتری اجاره بدهند. در کارخانجات برای محاسبهی اینکه بهتر است برای بالا بردن سود، دستگاههای جدیدی بخرند یا اینکه دستگاههای فعلی را تعمیر اساسی کنند و یا اینکه هیچ هزینهی مازادی نکنند و به همین درآمد فعلی بسنده کنند. همچنین در بانکداری، سیاست و … .
فرمول دوره بازگشت سرمایه
Cost Of Investment= هزینههای سرمایهگذاری
Average Cash Flow= میانگین جریانهای نقدی
میانگین جریانهای نقدی نشاندهندهی خالص حرکت پول در پروژه است. به عبارتی جمع پولی است که به سرمایهگذاری وارد و از آن خارج میشود. جریان ورودی شامل مواردی است که از بیرون وارد سرمایهگذاری/پروژه میشود؛ مانند سپردهها، سود سهام یا سود عملیاتی فعالیت اقتصادی همان پروژه (فروش محصول، ارائه خدمات و …). جریان خروجی شامل هرگونه مبلغی است که از پروژه خارج میشود؛ مانند کارمزدها، پرداخت حقوق کارکنان یا ایجاد خط تولید جدید و خرید دستگاه.
اگر علاقمند به یادگیری مفصل تر با بودجه بندی سرمایه ای هستید توصیه می کنیم مقاله ی بودجه بندی سرمایه ای را مطالعه فرمایید .
محاسبه دوره بازگشت سرمایه
تمام تمرکزمان در این محاسبه بر مجموع دریافتیها از پروژه (جریانهای نقدی ورودی) و مقایسهی آن با میزان سرمایهگذاری اولیه (هزینهی اولیه تا رسیدن به سود) است. هنگامی که مجموع جریانهای ورودی نقدی به میزان سرمایهگذاری رسید، میگوییم سرمایهگذاری (یا طرح و فعالیت اقتصادی) بازیابی (بازیافت) شده است. این زمان برابر با دوره بازگشت سرمایه است.
برای محاسبهی این دوره، به مثال زیر نگاهی میاندازیم:
برای شرکت در یک پروژه، نیاز به سرمایهگذاری اولیهی 100.000.000 تومانی است. دریافتیهای ما از پروژه طی 5 سال آتی در جدول زیر آورده شده است. دوره بازگشت سرمایه را محاسبه میکنیم.
سال | مبلغ خالص سرمایهگذاری | جریانهای نقدی ورودی سالیانه | مجموع جریانهای نقدی |
0 | 100.000.000 | 0 | 0 |
1 | – | 15.000.000 | 15.000.000 |
2 | – | 25.000.000 | 40.000.000 |
3 | – | 35.000.000 | 75.000.000 |
4 | – | 30.000.000 | 105.000.000 |
5 | – | 20.000.000 | 125.000.000 |
ابتدا مجموع جریانهای نقدی تا به امروز را برای هر سال حساب میکنیم؛ یعنی دریافتیهای امسال + تمام دریافتیهای تابهحال و این اعداد را هم در جدول در ستون چهارم یادداشت میکنیم.
منظور از سال صفر هم شروع پروژه و اقدام ما به سرمایهگذاری است.
همانطور که در جدول نشان داده شده است، مجموع دریافتی ما تا انتهای سال چهارم (پس از دریافت چهارمین سود) به عدد 105.000.000 تومان رسیده است و از 100 میلیون اولیه که وارد پروژه کرده بودیم، پیشی گرفت.
پس دوره بازگشت سرمایه در این پروژه 4 سال است.
اما این مثال مربوط به زمانی بود که ما جریان نقدی خروجی نداشتیم، یعنی حرکت پول یا مجموع جریان نقدی، صرفاً شامل ورود پول بود و هیچ خروجی نقدیای نداشتیم. برای حالاتی که جریان نقدی خروجی هم داشته باشیم، کافی ست مجموع ورود و خروج پول را حساب کنیم.
برای درک بهتر، مثال زیر را نگاه میکنیم:
اعداد مربوط به این پروژه در جدول آورده شده است.
سال | مبلغ خالص سرمایهگذاری | جریانهای نقدی ورودی سالیانه | جریانهای نقدی خروجی سالیانه | خالص جریان نقدی | مجموع جریانهای نقدی |
0 | 100.000.000 | 0 | 0 | 0 | 0 |
1 | – | 15.000.000 | 5.000.000 | 10.000.000 | 10.000.000 |
2 | – | 25.000.000 | 5.000.000 | 20.000.000 | 30.000.000 |
3 | – | 35.000.000 | 5.000.000 | 30.000.000 | 60.000.000 |
4 | – | 30.000.000 | 5.000.000 | 25.000.000 | 85.000.000 |
5 | – | 20.000.000 | 5.000.000 | 15.000.000 | 100.000.000 |
تمام دادههای این مثال مانند مثال قبل است، تنها تفاوت در این است که ما مجبور بودهایم سالیانه 5 میلیون تومان وارد پروژه بکنیم (به دلایلی مانند بهبود خط تولید، خرید مواد اولیهی مازاد، ورود به بازارهای جدید و …). برای این مثال، جریان نقدی خروجی را از جریان نقدی ورودی کسر میکنیم و آن را در جدول وارد میکنیم. سپس برای مجموع حساب کردن، از این رقم جدید تحت عنوان “خالص جریان نقدی” استفاده میکنیم و ستون مجموع جریان نقدی را محاسبه میکنیم.
در اینجا دورهی بازگشت سرمایه نسبت به مثال قبل افزایش یافته و به 5 سال رسیده است. یعنی در انتهای 5 سال، مجموع خالص جریانهای نقدی، به همان عدد اولیه که سرمایهگذاری کرده بودیم، یعنی 100 میلیون تومان، رسیده است.
این روشی که برای این 2 مثال استفاده کردیم، روش محاسبهی ساده و دستی بود. اگر به هر دلیلی دسترسی به این جدول نداشته باشیم و جریان نقدی خالص هر سال را نداشتیم، یا خواسته باشیم دقیقاً طبق فرمولی که در بالا ذکر کردیم، دوره بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم، اقدام به استفاده از میانگین جریانهای نقدی میکنیم و آن را در فرمول قرار میدهیم.
در مثال بالا و در حالت دوم، میانگین خالص جریان نقدی را حساب میکنیم:
طبق فرمول هم دورهی بازگشت سرمایه 5 سال شد.
تفاوت دوره بازگشت سرمایه (PP) و نرخ بازگشت سرمایه (ROI)
نرخ بازگشت سرمایه (Return On Investment) یا ROI نسبتی است که سود و زیان حاصل از سرمایهگذاری یا شروع یک فعالیت اقتصادی جدید را نسبت به هزینهی آن مقایسه میکند.
این عدد معمولاً هم به صورت درصدی (Ratio) محاسبه و بیان میشود. این نسبت به صورت خلاصه بیان میکند که موفقیت سرمایهگذاری ما چه قدر بوده و با متقبل شدن چه هزینهای توانستهایم به سود برسیم.
بسیاری از سایتهای ایرانی این دو مفهوم را اشتباه و به جای هم گرفتهاند. “دوره بازگشت سرمایه” از جنس زمان است و میگوید چه قدر طول میکشد تا سرمایهگذاری اولیهمان برگردد و “نرخ بازگشت سرمایه” یک نسبت است و واحد ندارد و به ما میگوید برای به سود رسیدن، چه میزان هزینه کردهایم.
معایب دوره بازگشت سرمایه
-در این روش، ارزش زمانی پول یا Time Value of Money (TVM) در نظر گرفته نمیشود. ارزش زمانی پول به این معنا است که پولی که ما در آینده از هر پروژه یا سرمایهگذاریای که ممکن است کسب کنیم، لزوماً ارزش آن در آینده، به اندازهی ارزش آن در امروز نیست.
به عنوان مثال در کشور ایران که دارای تورم مداوم و جاریای هستیم و تورم هم حتا ممکن است شتابدار باشد (سال به سال بالاتر برود)، 1 واحد از پول ایران در سال آینده، ارزش بسیار کمتری از همان 1 واحد در امروز دارد. به عبارتی در این روش صرفاً بر ارزش اسمی پول توجه میکنیم، نه ارزش واقعی و زمانی آن.
در مثال بالا که سرمایهگذاری اولیه 100 میلیون است، ما جمع 10، 20، 30، 25 و 15 میلیونی را که در سالهای آتی دریافت میکنیم، معادل 100 میلیون امروز گرفتیم. قطعاً این خطا است، زیرا کشور دچار تورم است و 10 میلیون دریافتی در سال آینده، بر فرض تورم 30%، معادل 7.700.000 تومان امروز است.
مدیر مالی برای پوشش دادن این ایراد در دوره بازگشت سرمایه، به سراغ معیار دوم بودجهبندی سرمایهای، یعنی “ارزش فعلی خالص” یا “تنزیل جریانهای نقدی آتی” میرود. (یکی از راه حلهای ابتدایی برای کمتر کردن اثر این ایراد، محاسبه کردن میانگین جریانهای نقدی به صورت وزنی است. به این صورت که به سالهای اولیه وزن بالاتری اختصاص دهیم و هرچه به سالهای انتهای پروژه نزدیک شویم، وزن دریافتی نقدینگی آن سال را کمتر کنیم)
-با این معیار نمیتوان سودآوری طرحهای مختلف را مقایسه کرد. این معیار تمام تمرکزش بر کسب میزان هزینهی سرمایهگذاری است و پس از آن را رها میکند. به عبارتی فقط زمانی را بیان میکند که شخص سرمایهگذار سربهسر شده است. سربهسر هم که مربوط به موقعیتی است که هزینهها جبران شده و میزان سود پس از آن دیگر مهم نیست.
ممکن است برای یک طرحی به عدد 2 سال برای دوره بازگشت سرمایه برسیم، اما پس از آن 2 سال شیب سودسازی آن بسیار کند باشد، به گونهای که از سود بدون ریسک (سپردهی بانکی) هم کمتر باشد و طبیعتاً افراد تمایلی به شرکت در آن فعالیت نخواهند داشت.
-هزینه فرصت را در نظر نمیگیرد. در همین ایراد بالا که گفته شد، فرد میتوانست به جای اینکه در این پروژه سرمایهگذاری کند و 2 سال منتظر بماند تا اصل پولش را تازه برداشت کند (و حال حتی معلوم نیست که پس از 2 سال به سود خواهد رسید یا نه)، اقدام به سرمایهگذاری در یک بازار یا موقعیت تجاری دیگری نماید و سود بیشتری کسب کند؟
یا حتیا میتوانست در بانک سپردهگذاری کند و علاوه بر اینکه اصل پولش در اختیار خودش بود، در همان 2 سال هم بدون هیچگونه ریسکی کسب سود کند. این سود بالقوهای که در این 2 سال تا بازیافت شدن سرمایه زمان گذشته است، هزینه فرصتی است که سوخت شده و دوره بازگشت سرمایه ارزشی برای آن قائل نیست.
-به عمر مفید پروژه یا استهلاک توجهی نمیکند. بسیاری از پروژهها هستند که عمر مفید محدودی دارند. ممکن است یک فعالیت اقتصادی به ما پیشنهاد شود که دوره بازگشت سرمایهی کوتاه و جذابی دارد، اما در عین حال عمر مفید آن پروژه هم بسیار کوتاه باشد و کمی بعد از بازیافت شدن سرمایه، پروژه هم تعطیل گردد. در این حالت ما فریب دوره بازگشت سرمایهی کوتاه را خوردهایم و پس از اینکه اصل سرمایه یا هزینهمان برگشت، دیگر پروژه فعالیت مثمری انجام ندهد و تعطیل شود و به ما سود نرساند.
همچنین در بسیاری از فعالیتها موضوع استهلاک بسیار مهم است و باید آن را مد نظر قرار داد. اصولاً هم استهلاک باعث تحمیل هزینه به سرمایهگذار میشود. ممکن است PP پروژه کوتاه و جذاب باشد، اما پس از اینکه اصل پولمان بازیافت شد، استهلاک وسایل و تجهیزات (یا حتا قراداد متخصصان) سرآید و مجبور به تعطیلی پروژه شویم یا اینکه مجدداً برای ادامه فعالیت پروژه هزینه کنیم و دستگاهها را نوسازی کنیم. اینگونه است که ما پولمان را گرفتهایم، ولی هیچ سودی نکردهایم.
-به جنس جریان نقدینگی حساسیتی نشان نمیدهد. ممکن است اصل سرمایه ما به سرعت بازیافت شود، ولی کیفیت بازده آن سرمایهگذاری خوب نباشد. ممکن است ما در یک شرکتی سرمایهگذاری کنیم و شرکت پس از دورهی کوتاهی اصل سرمایهمان را به ما بپردازد و این طبیعتاً ما را هیجانزده میکند، اما کیفیت بازده آن خوب نبوده باشد.
به عنوان مثال شرکت اقدام به فروش تجهیزات و سرمایه کرده باشد و ورودی وجه نقد آن ناشی از فعالیت و سود عملیاتی نباشد. بد بودن کیفیت بازده یک هشدار بزرگ برای آن شرکت است و بهتر است هرچه سریعتر سرمایهگذاری در آنجا را متوقف کنیم.
مزایای دوره بازگشت سرمایه
1-به راحتی درک میشود و نیاز به تخصص ندارد و میتوان برای عامهی مردم هم آن را به راحتی توضیح داد.
2-در کشورهای دارای تورم پایین، واقعاً کاربردی و قابل اتکا است. همچنین برای استفادهی آن در این اقتصادها هم میتوان با اِعمال یک ضریب ثابت، حتا اثر تورم اندک آنجا را در این عدد خنثی کرد.
3-اصولاً برای سرمایهگذاریهای کوتاهمدت میتوان تا حدودی به این عدد اتکا و به نتیجهاش اعتماد نمود.
4-روش محاسبهی آن آسان و سریع است.
5-به راحتی تفسیرپذیر است.
دوره بازگشت سرمایهی مطلوب
بهترین دورهی بازپرداخت، کوتاهترین زمان ممکن است. حال به شرح چرایی آن میپردازیم.
معمولاً (اقدامات خیریه را استثنا میکنیم) افراد برای سود کردن سرمایهگذاری میکنند یا یک فعالیت تجاری جدید را شروع میکنند. به همین دلیل است که دوره بازپرداخت یا بازگشت سرمایه بسیار مهم است. زیرا شخص سرمایهگذار باید ببیند که چه زمانی طول میکشد تا بتواند هزینههای اولیهای را که از جیب پرداخت کرده است جبران کند و در حداقلیترین حالت ممکن، این زمان را با نرخ سود بدون ریسک (سپردهگذاری در بانک و اوراق مشارکت) بسنجد.
یعنی هرچه PP بیشتر باشد، این شخص در حال از دست دادن سود بدون ریسک بیشتری خواهد بود. در حالی که به دلیل سرمایهگذاریای که در این پروژه نموده است، همچنان باید منتظر بماند تا فعلاً اصل سودش را بازیافت کند و بعد از آن تازه به سود احتمالی، که ریسک هم دارد، برسد. پس هرچه PP کمتر باشد، این زیان بالفعل جاری از سود بالقوهی آتی، فشار روانی کمتری خواهد گذاشت و جذابیت بیشتری نزد سرمایهگذار پیدا خواهد کرد.
به طور خلاصه اینکه وقتی شخص بخواهد فعالیت اقتصادی انجام دهد، مرتکب ریسک خواهد شد و ممکن است حتا ضرر کند. حال آنکه میتوانست سود بدون ریسک از طریق بانک دریافت کند. پس اهمیت دوره بازگشت پایین، اینجا خودنمایی میکند.
به طور کلی و فارغ از شرایط اقتصادی هر صنعت و کشوری، هرچه دوره بازگشت سرمایه کوتاهتر باشد، سرمایهگذاری و فعالیت در آن بیزنس جذابتر است. دورهی بازگشت سرمایهی کوتاهتر به سرمایهگذار اطمینان میدهد که علاوه بر کاهش کمتر ارزش سرمایهی اولیهاش (سرمایهای که برای انجام این فعالیت اقتصادی اختصاص داده است)، سریعتر به سود خواهد رسید و اینگونه است که پروژه (یا سرمایهگذاری) را مثبت دیده و حتی ممکن است بخواهد رقم بیشتری را هم وارد این فعالیت کند.
پس هرچه دوره بازگشت سرمایه کمتر باشد، به معنی ریسک کمتر و جذابیت بیشتر است. همچنین ارزنده بودن بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در گرو مدت زمان آن است و دورهی بازگشت سرمایه در آن طرح بسیار مهم است. در دورههای تورمی، اثر و اهمیت دوره بازگشت سرمایه بیشتر هم میشود، زیرا هرچه بازیافت سرمایه طولانیتر شود، ارزش آن پول هم مدام کمتر میشود.
اصولاً یکی از دلایلی که دولتها اقدام به پرداخت یارانه میکنند، به دلیل همین دوره بازگشت سرمایهی زیاد در برخی طرحها است. معمولاً در این زمان دولتها برای طرحهای لازم و ضروری که اقتصاد و زندگی مردم به آن بستگی دارد و برای بخش خصوصی جذابیت اقتصادی ندارد، اقدام به دادن یارانه یا سوبسید میکنند و تولیدکنندهها را اینگونه ترغیب به انجام آن فعالیت میکند، تا با کاهش دوره بازگشت سرمایه هم برای بخش خصوص جذابیت فعالیت داشته باشد، هم بیکاری را به این وسیله کاهش داده باشد و هم ضروریات غیرقابل جایگزین مردم را تأمین نماید.
سخن آخر
دورهی بازگشت سرمایه هرچند مفهوم واضح و کاربردیای را به ما نشان میدهد، اما در عمل به دلیل ایرادات زیادی که دارد، منجمله در نظر نگرفتن ارزش زمانی پول، تورم و …، کاربرد دقیق و زیادی ندارد.
بهتر است پس از محاسبهی آن، ارزش فعلی خالص و نرخ بازده داخلی را هم محاسبه کنیم و از اجماع این 3 روش، بهترین نتیجهگیری را انجام دهیم. زیرا در این 2 روش دیگر، از تنزیل استفاده کرده و سعی میکنیم ارزش پولهای دریافتی آتی را به نرخ امروز محاسبه کنیم و ایرادات ناشی از تغییر ارزش پول در طول زمان و همچنین تورم را کاهش داده و جذابیت سود طرح را آنگاه بسنجیم. در بلاگ فردانامه سعی میکنیم مباحث بنیادی را مرور کنیم.
منبع: اکانتینگ تولز
نظر خود را با ما در میان بگذارید